پاورقی ها
1 - اصول کافی، ج1، ص237.
2 - سورهی یس، آیهی 65.
3 - تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 494.
4 - مفاتیح الجنان، دعای صباح.
5 - محمد مهدی تنکابنی، ریاض المصائب، ص 33.
6 - «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ» (سورهی حزاب، آیهی 59)
7 - خانم فاطمه بداغی نمایندهی قوهی قضائیه در شورای فرهنگی- اجتماعی زنان میگوید: طول زندگی 48 درصد زوجهای مطلّقهی جوان کمتر از 4 سال بوده و50 درصد این جداییها در یکسال اول زندگی رخ داده. مسلم تجربه نشان میدهد این طلاق ها عموما در بین زوجهای تحصیل کرده واقع میشود.(روزنامهی ایران 1/11/86)
8 - سورهی قصص، آیهی 6.9 - سورهی هود، آیهی 6 .
10 - كافی، ج 2، ص 335.
11- کافی، ج 5 ، ص 81 . برای پیگیری موضوع رزق، به کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» از همین مؤلف رجوع فرمائید.
12 - امام خمینی«(رض)»، در تاریخ 8/1/68 .
13 - بحار الأنوار ، ج 1، ص 203.14 - در و دیوار شهر امروزی دعوت به دنیاست، تلویزیون هر چند برنامههایی با ظاهر اسلامی دارد ولی تمامی تبلیغات آن این امر را تلقین میکند که به سوی دنیا بشتابید ، پول، بانک، خرید... مبادا عقب بمانید! امروز با هر کسی که رفاقت کنی و پای درد دلش بنشینی، غم دنیا را میخورد....
15 - سورهی حجرات، آیهی 13.
16 - سورهی، مدثر، آیهی 38.
17 - كافی، ج 5، ص 80.
18 - سورهی طلاق، آیات 2 و 3.
19 - نهج البلاغه، نامه 31.
20 - سورهی ذاریات، آیهی 53.
21 - مجموعهی ورام(تنبیه الخواطر)، ج 1، ص 100.
22 - برای توجه به برکات گرسنگی به کتاب «روزه دریچهای به عالم معنا» از همین مولف رجوع بفرمایید.
23 - اقتصاد به شیوهی غربی مبتنی بر تولید انبوه است و لذا بدون مصرف انبوه به مشکل میافتد بنابراین هلاکت این اقتصاد، قناعت است. برای اینکه چرخ عظیم آن بچرخد باید مرتب مصرف کرد، باید با ورود مدهای جدید و پیدرپی، مردم را همواره به خرید واداشت. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» تألیف شهید آوینی مراجعه کنید.
24 - سورهی آل عمران، آیهی 4.
25 - اریک فروم، متولد ۲۳ مارس ۱۹۰۰ و متوفی در ۱۸ مارس ۱۹۸۰، روانکاو و فیلسوف اجتماعی آلمانی تبار.
26 - وساﻳل الشیعه، ج1، ص83 .
27 - سورهی حجر، آیهی 39.
28 - سورهی تغابن، آیهی 14.
29 - سورهی شوری، آیهی 23.
30 - سورهی سبأ، آیهی 47.
31 - إعلام الورى بأعلام الهدى، شیخ طبرسى، ص 452.
32 - الإحتجاج على أهل اللجاج،احمد بن على طبرسى ، ج 2، ص 458.
33 - مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری، ج17، ص315؛ بحارالانوار، ج97، ص79.
34 - صحیفهی امام، ج 3، ص 234. 10 آبان 1356.
35 - صحیفهی امام، ج 10، ص 308.
36- عنایت دارید که دین؛ یعنی پذیرش ولایت مطلق خدا در زندگی. ولایت مطلق خدا به رسول او انتقال یافته و پس از آن به امام رسیده است؛ دلیل این سخن، آیهی55 سورهی مائده است که میفرماید: «انّما وَلیکُمُ اللهُ وَ رَسُولُه وَ الذینَ آمنوا الذین یقیمُون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» بنابراین، نپذیرفتن ولایت امام؛ یعنی ردّ ولایت رسول و در نهایت، ردّ ولایت الله. حال در عصر غیبت، امام معصوم ولایت در دین را به ولی فقیه افاضه نموده است. پس، ردّ ولایتِ نمایندهی امام ردّ ولایت خود امام است و به هر اندازه از ولایت امام دور شویم به ولایت کفر نزدیک شده ایم.
37 - سورهی روم، آیهی 30.
38 - همان.
39 - سورهی اعراف، آیهی 96.
40 - سورهی بقره، آیهی 38.41 - همین بحث را مرحوم شیخ انصاری، از علمای بزرگ و بنام شیعه در کتاب «مکاسب» مطرح میفرماید و ابتداء، دلیل باطل نبودن این معامله را مطرح کرده و سپس دلیل نظریهی کسانی که قائل به بطلان هستند را طرح و بررسی میفرماید و پس از آن با ناصحیح دانستن نظریهی بطلان، از این مسأله صحبت به میان میآورد که اگر مرتهن، به معاملهای که توسط راهن انجام شده رضایت دهد و در اصطلاح آن را اجازه نماید، آیا این اجازه کاشفه است (به این معنی که این اجازه کشف میکند و روشن مینماید که آن معامله از همان ابتدای معامله دارای اثر بوده) یا این که ناقله میباشد (به این معنی که پس از صدور اجازه، آن معامله آثار خود را پیدا میکند و این آثار شامل آثار قبل از اجازه نمیشود)؟ آیا اگر مرتهن در ابتداء گفت من راضی به این معامله نیستم ولی پس از مدّتی رضایت داد، میتوان معامله را با این رضایت جدید نیز صحیح بدانیم؟ ایشان دلیل هر دو نظر را مطرح میکنند ولی خودشان به این نتیجه میرسند که چون مرتهن آن فروشی که از طرف راهن انجام شده بود را با ابراز عدم رضایت از تأثیر انداخت آن معامله باطل شده است. سپس ایشان این مسأله را مطرح میکنند که اگر مرتهن به این معامله نه رضایت دهد و نه آن را ردّ نماید ولی راهن با اداء قرض خود موجب شود مال رهنی از گرو طلبکار خارج شود، آیا میتوان به آن معامله ای که در زمان رهن محقق شده بود اکتفاء کرد و آن را صحیح دانست؟ ایشان اینجا نیز بحث دقیقی مطرح میکنند که یکی از آنها بحثی است که در اصول از آن به «تمسک به عام یا استصحاب حکم مخصص» نام میبرند و به این نتیجه میرسند که به صرف خارج شدن این مال از گرو طلبکار، معامله صحیح میشود.
42 - آقای اتین ژیلسون در کتاب «نقد تفکر فلسفی غرب» فضای غربِ بعد از قرون وسطی را مطرح میکند. بنده خلاصهای کوتاه از نظرات ایشان را خدمتتان ارائه میدهم. او میگوید: «در قرن 14 و 15 غرب گرفتار جوّی شد که وَحیِ منسوخشده دیگر به آن کمک نمیکرد لذا گرفتار تضاد و شکاکیتها گشت. نتیجهی آن جنگ و دعواها، تفکر دکارت در قرن 17 شد که به همهی گذشته پشت کرد به امید آنکه طرحی نو در اندازد. خواست همهچیز را در قالب و روش ریاضی بیاورد، و عملاً از این طریق معارف زیادی را از حوزهی معرفت خارج نمود و بعد لایبنیتس ثابت کرد قوانین دکارت در باب حرکت از لحاظ ریاضی غلط است و جان لاک هم پایههای مکتب دکارت را از بُن برانداخت. جان لاک مکتب دکارت را برانداخت، همانطور که دکارت اسکولاستیک را مورد حمله قرار داد. با مکتبِ ریاضیِ دکارت بشر یک ماشین شد و ماتریالیسم پدیدار گشت. و از طرفی در اثبات عالم ماده درمانده بود. برای جبران این مشکل لایب نیتس گفت: خداوند به حکمت بالغهی خویش اشیاء را طوری سازمان داده که هر حالتی که برای بدن اتفاق میافتد، مقارن است با حالتی که در نفسِ محاذی همان بدن اتفاق میافتد. اسپینوزا گفت: جهانِ فکر، جنبه و حالت روح خدا است و عالم ماده حالت امتداد خدا است. مالبرانش گفت: اصلاً ما جهان خارج را نمیتوانیم اثبات کنیم، بلکه خدا در ما صورتهای ذهنی ایجاد میکند و ما به آن صورتهای مجرد دانائیم و در ملاقات بارکلی با مالبرانش بارکلی از سخن مالبرانش به این نتیجه رسید که اصلاً جهان خارج همه روح است و نه ماده و مالبرانش بسیار ناراحت شد. در اواخر قرن هفدهم در سال 1687 با طرح «مبانی ریاضی فلسفهی طبیعیِ» نیوتن، مبانی طبیعی و مابعدالطبیعی دکارت زیر سؤال رفت. وقتی دکارت گفت: ما هیچگونه ایدهی واضح و متمایزی از چگونگی تأثیرِ جسمی بر جسمی دیگر نداریم، هیوم هم آمد اصل علیت را نفی کرد و خدا را هم به عنوان علت نپذیرفت. کانت بدون رویکرد به وَحی به صحنه آمد و خواست طرحی نو دراندازد که به مشکلات حاصل از تفکر دکارت بر نخورد. کانت گفت: «عصر ما به تمام معنا عصر انتقاد است و هر چیزی باید تسلیم انتقاد باشد» نه دین و نه قانون نباید از انتقاد به دور باشند. کانت گفت ما نمیخواهیم مثل دکارت اَدای ریاضیات را برای اثبات نظرات خود درآوریم. و خودش کلاً روش استدلال عقلی را زیر پا گذارد و اصالت اخلاق را پیش کشید و گفت: احساس میشود بعضی از کارها را باید انجام داد و از بعضی کارها پرهیز نمود و این حالت، «تکلیف» نام دارد. و حالا اخلاق است که از طریق کانت آمده است مسائل فلسفی بشر را حل کند، کشاکش بین قانون طبیعت و قانون اخلاق چیزی بود که کانت نتوانست از آن بیرون آید. همین آقای کانت که در جوانی ثابت کرده بود ما هیچ چیز دربارهی خدا نمیدانیم اکنون در سنین پیری به این فکر افتاده بود که خودش میتواند خدا باشد گفت: «خدا موجودی بیرون از من نیست، بلکه فقط فکری است در درون من...» بعد از سرود رُسُو دربارهی «وجدان» و به دنبال سرود کانت دربارهی «تکلیف»، حالا دیگر نوبت فیخته بود که دربارهی «اراده» سرود بخواند. گفت: «ای ارادهی زنده و متعال! به هیچ اسمی مسمّی و به هیچ فکری محاط نیستی، من خوب میتوانم روح خویش را به سوی تو برافرازم زیرا من و تو از هم جداشدنی نیستیم و آواز تو در درون من است و آوای من در درون تو». شیلینگ خواست فلسفهی فیخته را تفسیر و توجیه کند، ولی فیخته گفت شیلینگ اصلاً فلسفهی مرا نفهمیده است. هگل گفت خدا چیزی است که در طول زمان، خود را کامل میکند و ناپلئون خط سیر خدا است و بعد در بستر مرگ گفت: تنها یک نفر حرفهای مرا فهمید و آن هم نفهمید.اگوستکنت خواست با جامعه شناسی، بشر را هدایت کند، گفت قوانین اجتماع را کشف میکنیم و بشر را هدایت مینمائیم. گفت: اول بشر گرفتار خرافه و جادوگری بود و بعد چند خدایی و بعد توحید و از توحید به علم و حالا همه چیز براساس علم تفسیر میشود. اگوستکنت تحت عنوان انسانیت و عشق به انسانیت، دین تازهای را بهوجود آوردکه خود آقای کنت، «پاپِ» آن دین بود که هدفش ترقی علمی است. فوئرباخ گفت: ما خدا را ساختهایم و نه خدا ما را. و مارکس گفت حرف فوئرباخ را توسعه دهیم تا ماده اصالت یابد و نه خدا و بالاخره انسان میمون راست قامت شد».(اتین ژیلسون، نقد تفکر فلسفی غرب، ترجمهی دکتر احمد احمدی)
ملاحظه کنید چگونه وقتی بشریت ارتباط خود را با مبانی دینی و روش فقهی جدا کرد، در علوم انسانی هر روز گرفتار فکری است که هیچ اطمینانی به آن ندارد.
43 - در روایت داریم که رسول خدا(ص) فرمودهاند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل » (الكافی، ج 1، ص 32) همانا علم سه چیز است: آیهی محكمه، فریضهی عادله، سنت پا برجا، و غیر از اینها فضل است. آیهی محكمه به اصول عقاید اشاره دارد، و فریضهی عادله اشاره به علم اخلاق است كه بر انسان واجب است خود را متخلق به آن بکند و سنت قائمه اشاره به احكام شریعت یعنى مسائل حلال و حرام دارد.
44 - بحارالأنوار، ج 2، ص 262.
45 - وسائل الشیعه، ج 8، ص 99.
46 - احمد بن على طبرسى ، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 458.
47 - در رابطه با جایگاه ولایت فقیه و مبانی حکومت دینی میتوانید به آخرین بحث از کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» از همین مولف رجوع فرمائید.
48 - سورهی بقره، آیهی 257.
49 - صحیفه امام،ج18،ص72.
50 - صحیفه امام، ج15، ص219.