مقدمه
بسمه تعالی
1- از آنجایی كه دوران جوانی، جدّیترین دوران زندگی به حساب میآید و جوانان باید در این دوران با ابعاد جدّیِ زندگی خود روبهرو شوند و با توجه به اینكه تربیت باید گرم و جدّی باشد و نه سطحی و غیر جذاب، مباحثی که در پیش رو دارید با همین رویکرد خدمتتان عرضه میشود. این مباحث را استاد طاهرزاده در سخنرانیهای خود با جوانان در میان گذاردهاند، به امید آن که اولاً: نسل جوانِ جامعه به بهانهی اینكه باید به جوانان سختگیری نكرد، از معارف حقیقی و جدّی محروم نماند. ثانیاً: روشن شود میتوان معارف جدّی را با زبانی روان با جوانان در میان گذارد و روح آنها را متوجه حقایقی کرد که در همهی صحنههای زندگی به کارشان آید حقایقی که فطرتشان به دنبال آنها است.
2- به گفتهی عرفا انسان تنها فضائلی را در دیگر اشخاص تصدیق میکند که از آن فضائل عاری نباشد، بنابراین اگر جوانان در همان دوران جوانی متخلق به کمالات انسانی و الهی نگردند معلوم نیست قبول کنند که آن کمالات در سایر انسانها وجود دارد و در همین راستا مباحث کتابی که در پیش رو دارید با نظر به معرفت نفس و به شکل حضوری تدوین شده تا جوانان ما بتوانند فضائل الهی و انسانی را در خود بیابند و متخلق به آن شوند.
3- از طریق معرفت نفس انسانها میتوانند معنای حضور رب العالمین در هستی را بفهمند، همچنان که میفهمند ارتباط با خدا چه برکاتی برای آنها دارد، در این راستا است که میگوییم: آنکس که نمیداند در جدایی از خدا چه چیزی را از دست میدهد چگونه پروای رعایت دستورات خداوند را دارد؟
4- با توجه به اینکه هرکس به حقیقت خود جاهل است به همهچیز جاهل است و از حقیقت موجودات عالم آگاهی درستی بهدست نمیآورد. همچنان که امیرالمؤمنین میفرمایند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَیْ ءٍ»1 نسبت به نفس خود جاهل مباش زیرا هرکس به خود جاهل باشد به هرچیزی جاهل است. در این رابطه سعی شده است در این کتاب نگاه جوانان عزیز به شناخت نفس خود انداخته شود تا إنشاءالله زمینهی تأیید معارف بعدی در روان آنها فراهم گردد.
5- در این كتاب سه بحث زیر مطرح است:
الف- جوان و انتخاب بزرگ: در این بحث سعی شدهاست جوانان عزیز متوجه شوند چگونه میتوان در دوران جوانی انتخابهای خود را به وسعت قیامت و ابدیّت وسعت دهند و در نتیجه تا آخر عمر در نشاط جوانی باقی بمانند.
ب- من كو؟: در این بحث با زبانی ساده و با مثالهایی در خور فهم جوانان، موضوع مجردبودن روح یا نفس ناطقهی انسان مطرح شده است كه إنشاءالله میتواند زمینهای جهت تصدیق بسیاری از معارف دینی قرار گیرد.
ج- تأثیر حركات ورزشی بر روح: از آنجایی كه امروز ورزشكردن یك ضرورت است و از طرفی خطر ورود انگیزههای غلط، ورزشکردن را از نتیجهای كه شخص میتواند بهدست آورد ساقط میكند؛ در این بحث سعی شده انگیزههای صحیح ورزش مدّ نظر افراد قرار گیرد تا
اولاً: جوانان برای ورزشكردن ارادهی دائمی داشته باشند.
ثانیاً: بتوانند با ورزش - در راستای تأثیر نفس ناطقه بر جسم- نتایج معنوی و روحانی ببرند، إنشاءالله.
گروه فرهنگی المیزان
وقتی كارهای ما بر ضد خودمان میشود
این یك قاعده است كه انسان به اندازه اى كه صحیح فكر كند، صحیح عمل میكند. بههمین جهت، آنهایى كه خیلى كار میكنند ولی کم فكر میكنند عملاً كارهایشان بر ضد اهدافی که دنبال میکنند، نتیجه میدهد، چون فکر نمیکنند چگونه در ابتدای کار، راهکارهای رسیدن به نتیجهی مطلوب را پیدا کنند.
در حمامهاى قدیم، دلاّكهایى بودند كه سر افراد را مى تراشیدند، یكی از آنها وقتى تیغاش كُند میشد، به تیغ فشار میآورد تا با فشاری که به آن تیغ میآورد و با صرف نیروی بیشتر، سر طرف را بتراشد، درنتیجه پوست سر آن فرد بیچاره كنده مى شد. یكبار شخصى به آن دلاّك گفت: «آقای محترم! یك تیغ نو بخر و سر مردم را درست بتراش!» دلاّك با خونسردی تمام كه گویا كارش هیچ عیبی ندارد، گفت: «چرا پول بدهم تیغ بخرم، نان میخرم و مى خورم تا زورم زیاد شود و بتوانم به تیغ نیروی بیشتر وارد کنم».
در بعضی موارد مَثَل ما، مَثل آن دلاّك است؛ چون عقلمان به كارمان نمى رسد و سعی نمیکنیم به راههایی فکر کنیم که بهتر به نتیجه میرسیم، دائماً كار مى كنیم و در نتیجه دچار مشكلات بیشترى میشویم و باز براى رهایى از این مشكلات، بهجای اینكه ریشهی مشكلات را پیدا كنیم، باز بیشتر كار مى كنیم، آنوقت سراسر زندگیمان مى شود پریشانى و پراكندگى.
«شوماخر» میگوید: «غفلت از خردمندى، تا بدان پایه رسیده كه ما همواره مى كوشیم كه یك بیمارى را با تشدید علّتهاى آن شفا دهیم».2 مثل آن که امروزه مشکلاتی را که سرعتهای زیاد ایجاد کرده است ما با ایجاد ماشینهایی با سرعت بیشتر میخواهیم رفع نماییم.
با توجه به اینكه «كار»، به تنهایی كارساز نیست و تفكر هم در کنار کار نیاز است و خوب فكركردن و خوبكاركردن با هم كارساز است؛ میخواهیم روشن کنیم ما در زندگی خود نیاز به دین داریم تا تلاشهای خود را در زندگی با بصیرتی که از دین الهی بهدست میآوریم جهت دهیم و به نتایجی که میخواهیم دست یابیم.
این بحث امروزه در دنیا مطرح است كه آیا در ابتدای امر روح جوانان با دین ارتباط دارد و انسان در دورهی جوانى به خودی خود علاقهمند به دین است و یا ما باید علاقهمندی به دین را با تشویق و تبلیغ در جوانان ایجاد كنیم؟ به عبارت دیگر آیا روح جوانان به طور فطری به دین گرایش دارد و عوامل محیطی یا فرهنگی ممكن است گرایش او به دین را در او ضعیف كنند و یا انسان در جوانی فقط تحت تأثیر غرایز است و باید غرایز فرو بنشیند تا انسان بتواند به دین و دینداری فکر کند؟ برای روشن شدن این موضوع لازم است به مراحل زندگی انسانها توجه کنیم تا با نظر به مراحل زندگی آنها جایگاه جوانی و خصوصیات مربوط به آن را در این مراحل درست بشناسیم.