غزل شماره ۵۹۷
نیست پیوند گسل مرغ دل شیدائی - زان بت نوش دهن چون مگس از حلوائی
زانگبین است مگر فرش حریم در او - که چنین مانده در او پای دل هرجائی
شکرستان جمال تو چنان میخواهم - که در آنجا مگسی را نبود گنجائی
ساکنم کن به ره خویش که پر مشکل نیست - مور را درگذر شهد سکون فرسائی
بر سر خوان تو بر زهر بنان سائی به - که به شهد دگران دست و دهان آلائی
بازماند دهن طفل لبن خواره ز شوق - هرگه آیند لبان تو به شکر خائی
محتشم در صفت آری به شکر ریزی تو - طوطی نیست درین نه قفس مینائی
غزل شماره ۵۹۸
صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی - در جسم پاک حور است روح فرشته گوئی
بستست خطش از نو دیباچهای که گویا - هست آیت نخستین از مصحف نکوئی
گر کار خوبی از پیش رفتی به محض صورت - میکرد نقش دیوار دعوی خوب روئی
شغل طبیعت اوست در عین خشم و اعراض - زان نرگس سخن گو دزدیده عذر گوئی
در کامیابی توست سعی از تو بیش ما را - در قتل ماچه لازم چندین بهانه جوئی
در جستجوی ما نیست هیچت تعلل اما - گاهی که جمع گردید اسباب تندخوئی
بوی بهشت دارد این باغ اگرچه حالا - در وی مشام جان راست وقت بنفشه بوئی
در پاکدامنیها دخلی ندارد اما - مانند خرقه پوشان دامان خرقه شوئی
هان محتشم درین راه سر نه که سالکان را - مشکل بود به این پا راه نیاز پوئی
غزل شماره ۵۹۹
دل خود رای مرا برده گل خودروئی - ترک خنجر کش مردم کش آتش خوئی
طفل نو سلسلهای شوخ تنگ حوصلهای - شاه دیوانه و شی ماه مشوش موئی
سر و کارم به غزالیست کزاغیار مدام - میکند روکش مردم به یک آدم روئی
دیده پرنور شود نرگس نابینا را - گر به گلشن رسد از پیرهن او بوئی
گوش بر بد سخنم کی منهی امروز ای گل - خورده بر گوش تو گویا سخن بدگوئی
چند سویت نگرم عشوهٔ چشمی بنما - عشوهٔ چشم نباشد گره ابروئی
عشوهٔ غلب شده بر محتشم آری چکند - ناتوانی چنین خصم قوی بازوئی