فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۵۶۵

باز ای دل شورانگیز رو سوی کسی داری - چشم از همه پوشیده بر روی کسی داری
ای آتش دل با آن کز دست تو می‌سوزم - چون از تو کنم شکوه تو خوی کسی داری
هر گل که به باغ آید می‌بویم و می‌گویم - در پای تو میرم من تو بوی کسی داری
ای دل ز سجود تو محراب به تنگ آید - ورنه نظر رگویا ابروی کسی داری
بگسل ز من ای عاقل ورنه نفسی دیگر - زنجیر جنون بر پا از موی کسی داری
ای محتشم ار دهرت همسایه مجنون کرد - خوش باش که جا در عشق پهلوی کسی داری

غزل شماره ۵۶۶

باز بر من نظر افکنده شکار اندازی - به شکار آمده در دشت دلم شهبازی
کرده از گوشه کنارم هدف ناوک ناز - گوشه چشم خدنگ افکن صید اندازی
خون بهای دو جهانست در اثنای عتاب - از لبش خنده‌ای از گوشهٔ چشمش نازی
سخن مجلسیش می‌کشد از ذوق مرا - چون زیم گر شنوم روزی از آن لب رازی
به زکات قدمت بر لب بام آی امشب - چون به گوشت رسد آلوده به درد آوازی
چشمت از غمزه مرا کشت و لب زنده نساخت - آخر ای یوسف عیسی نفسان اعجازی
محتشم دل چو به آن غمزه سپردی زنهار - برحذر باش که واقف نشود غمازی

غزل شماره ۵۶۷

چه باشد گر سنان غمزه را زین تیزتر سازی - دل ریش مرا در عشق ازین خونریزتر سازی
گذر بروادی ناز افکنی دامن‌کشان واندم - به یک دامن فشانی آتشم را تیزتر سازی
بلا بر گرد من میگرد اما دست می‌یابد - گهی بر من کزین خود را بلاانگیزتر سازی
هلاک از نرگس بیمار خواهی ساخت آن روزم - که در خون‌خواریش امروز ناپرهیزتر سازی
ز نایابی در وصل تو قیمت یاب‌تر گردد - محیط حسن را هرچند طوفان خیزتر سازی
به راه قدمت عشقت شتاب آموزتر گردم - خطابت را اگر با من عتاب‌آمیزتر سازی
نهد سر برسم رخش تو چون صد محتشم هردم - اگر فتراک خود را زین شکار آویزتر سازی