فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۵۴۵

نمی‌دانم ز خود افتادگان داری خبر یا نه - ز دور این نالهٔ ما در دلت دارد اثر یا نه
یقین داری که دارم از خیالت پیکری با خود - که شب تا صبح دم می‌گردمش بر گرد سر یانه
به گوشت هیچ می‌گوید که اینک می‌رسد از پی - چو باد صرصر آن دیوانهٔ صحرا سپر یا نه
به خاطر میرسانی هیچ گه کان دشت پیما را - به زور انداختم از پا من بیدادگر یا نه
برای آزمایش بار من بر کوه نه یک دم - ببین خواهد شکستن کوه را صد جا کمر یا نه
چو جان را نیست در رفتن توقف هیچ میگوئی - که باید بازگشتن بی‌توقف زین سفر یا نه
نوشتم نامه وز گمراهی طالع نمی‌دانم - که خواهد ره به آن مه برد مرغ نامه‌بر یا نه
بیا و محتشم از بهر من دیوان خود بگشا - به بین بر لشگر غم می‌کنم آخر ظفر یا نه

غزل شماره ۵۴۶

من کیستم به دوزخ هجران فتاده‌ای - وز جرم عشق دل به عقوبت نهاده‌ای
تشریف وصل در بر اغیار دیده‌ای - با دل قرار فرقت دل دار داده‌ای
از جوی یار بر سر آتش نشسته‌ای - وز رشگ غیر بر در غیرت ستاده‌ای
پا از ره سلامت دوران کشیده‌ای - بر خورد در ملامت مردم گشاده‌ای
در شاه راه جور کشی پر تحملی - در وادی وفا طلبی کم اراده‌ای
در کامکاری از همه آفاق کمتری - در بردباری از همه عالم زیاده‌ای
چون محتشم عنان هوس داده‌ای ز دست - وز رخش کامرانی دوران پیاده‌ای

غزل شماره ۵۴۷

صبح مرا به ظن غلط شام کرده‌ای - بی‌تاب مرا گنهی نام کرده‌ای
تا ذوق حرف تلخ تو حسرت کشم کند - ایذای من به نامه و پیغام کرده‌ای
از غایت مضایقه در گفت و گو مرا - راضی به یک شنیدن دشنام کرده‌ای
در غین مهر این که مرا کشته‌ای نهان - تقلید مهربانی ایام کرده‌ای
ترسم دمار از من بی‌ته برآورد - مرد آزمایی که تو در جام کرده‌ای
چشم تلافی ز تو دارم که پیش خلق - روی مرا به شبهه شبه فام کرده‌ای
از قتل محتشم همه احرام بسته‌اند - در دفع وی ز بس که تو ابرام کرده‌ای