فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۵۲۲

ای همچو آهوان دلم دم شکار تو - جانها فدای آهوی مردم شکار تو
تا آهوان چشم تو رفتند از نظر - چشمم سفید شد به ره انتظار تو
آهوی دشت از تو به کام و من اسیر - در شهر مانده همچو سگان داغدار تو
حقاکه گر به خاک برابر کنی مرا - یک ذره بردلم ننشیند غبار تو
نبود غریب اگر به ترحم نظر کنی - بر محتشم که هست غریب دیار تو

غزل شماره ۵۲۳

زهی بالا بلندان سر به پیش از اعتدال تو - مقوس ابروان در سجدهٔ مشگین هلال تو
همایون طایران باغ حسن از شعلهٔ حسنت - بر آتش پر زنان پروانهٔ شمع جمال تو
زلیخا بر تلف گردیدن اوقات خود گرید - به روز حشر اگر بیند رخ فرخنده فال تو
ز دل کردم برون بهر نزولت جملهٔ خوبان را - که دارد با جدائی خوی مشتاق جمال تو
حریف بزم وصلم لیک کلفت ناکم از ساقی - که با غیرم مساوی می‌دهد جام وصال تو
درین باغند عالی شاخها بی‌حد چه سود اما - که محروم است از پرواز مرغ بسته بال تو
ز غیرت در حریم حرمت او محتشم داری - حسد بر حال محرومان مبادا کس به حال تو

غزل شماره ۵۲۴

کاکل که سر نهاده به طرف جبین تو - صد فتنه می‌کند به سر نازنین تو
کین منت نشسته به خاطر مگر رقیب - حرفی ز کینه ساخته خاطر نشین تو
عمری دمید بر تو دل گرم بافسون - وز کین نگشت گرم دل آهنین تو
هشدار ای غزال که صد جا نشسته‌اند - صید افکنان دست هوس در کمین تو
زین دستبردها چو نگین در حصار باش - تا هست ملک حسن به زیر نگین تو
گر پی بری به کج نظری‌های مدعی - حاصل شود به راستی ما یقین تو
غیرت نگر که میرم اگر وقت کشتنم - گیرد ز رحم دست تو را آستین تو
ای محتشم اگر به مه من رسی بگو - کز هجر مرد عاشق زار حزین تو