فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۵۲۰

ای گردن بلند قدان در کمند تو - رعنائی آفریده قد بلند تو
بر صرصری سوار وز دل می‌برد قرار - طرز گران خرامی رعنا سمند تو
خوش نرخ خندهٔ تو به بازار آرزو - افکنده در مزاد لب نوشخند تو
من چون کنم که طور بد ناپسند من - گردد پسند خاطر مشکل پسند تو
چندم فتاده بینی و گوئی که کیست این - بیمار تو شکسته تو دردمند تو
دردت مباد و باد بر آتش سپندوار - چشم حسود از پی دفع گزند تو
قتلش رواست گر همه صید حرم بود - آن صید کاضطراب کند در کمند تو
باید که به نواخت ز صید گریزپای - آن صید به که دست دهد خود به بند تو
پای گریز محتشم از دور بسته است - عشق دراز سلسلهٔ صید پند تو

غزل شماره ۵۲۱

صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو - ضبط تو دید و جست برون از کمند تو
ای پای تا به سر چونی قند دلپسند - افغان که طعمهٔ مگسانست قند تو
دست مرا که ساخته‌ای زیر دست غیر - کوتاه به ز میوهٔ نخل بلند تو
چند افکنی در آتش سوزان دل مرا - هست این سیاه روز دل من پسند تو
ای مادر زمانه ببین کز خلاف عهد - با من چه می‌کند خلف ارجمند تو
دل برگرفتی ز تو جانا اگر بدی - در سینهٔ من آن دل هجران پسند تو
تلخی مکن که خنده نگهداشتن به زور - می‌بارد از لب و دهن نوشخند تو
امروز کو که باز بتر بیندت به من - بدگوی من که دوش همی داد پند تو
چون محتشم بسی ز ندامت بسر زدم - دستی که می‌زدم به عنان سمند تو

غزل شماره ۵۲۲

ای همچو آهوان دلم دم شکار تو - جانها فدای آهوی مردم شکار تو
تا آهوان چشم تو رفتند از نظر - چشمم سفید شد به ره انتظار تو
آهوی دشت از تو به کام و من اسیر - در شهر مانده همچو سگان داغدار تو
حقاکه گر به خاک برابر کنی مرا - یک ذره بردلم ننشیند غبار تو
نبود غریب اگر به ترحم نظر کنی - بر محتشم که هست غریب دیار تو