فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۴۴۵

مهر بیگانگی آغاز تو را بنده شوم - میل آمیخته با ناز تو را بنده شوم
من خورم تیر نظر گرچه به غیر اندازی - التفات غلط‌انداز تو را بنده شوم
صد جهان پرده دریدی و همان راز مرا - محمی محرمی راز تو را بنده شوم
زان عیادت که نمودی به فرستادن غیر - زنده‌ام ساختی اعجاز تو را بنده شوم
خود به خواب خوش و پرداخته محفل از دل - نرگس شعبده پرداز تو را بنده شوم
روز محشر که نهد بند به دل قامت حور - من همان سرو سرافراز تو را بنده شوم
محتشم ساختی او را به سخن رام آخر - معجز طبع سخن ساز تو را بنده شوم

غزل شماره ۴۴۶

منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم - لقبم شه گدایان که گدای پادشاهم
شده راست کار بختم ز فلک که کرده مایل - به سجود سربلندی ز بتان کج کلاهم
لب خواهشم مجنبان که تمام آرزویم - به تو در طمع نیفتم ز تو هم تو را نخواهم
فلک از برای جورم همه عمر داشت زنده - چه شد ارتو نیز داری قدری دگر نگاهم
به غضب نگاه کردی و دگر نگه نکردی - نگهی دگر خدا را که خراب آن نگاهم
ز سیاست تو گشتم به گناه اگرچه قایل - به طریق مجرمانم نکشی که بی‌گناهم
شه محتشم کش من چو کمان رنجشم را - به ستیزه سخت کردی حذر از خدنگ آهم

غزل شماره ۴۴۷

تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم - که من ضعیف پیکر ملک قوی سپاهم
شه چار رکن عشقم که به چار سوی غیرت - ز سیه گلیم محنت زده‌اند بارگاهم
نه هوای سربلندی نه خیال ارجمندی - نه سراسری و خرگه نه غم سرو کلاهم
ز هجوم وحشیانم شده متفق سپاهی - که ز خسروی چو مجنون به ستیزه باج خواهم
ز جنون فزود هردم چو بلای ناگهانی - در و دشت در حصارم دد و دام در پناهم
زده سر ز باغ رویت چه گیاه خوش نسیمی - که گل جنون شکفته ز نسیم آن گیاهم
ز تو محتشم چه پنهان که دگر به قصد ایمان - ز بتان نامسلمان صنمی زده است راهم