فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۴۲۵

ای هزارت چشم در هر گوشه سرگردان چشم - آهوی چشم سیه مستان تو را قربان چشم
دردمند از درد چشمت چشم بیماران ولی - درد برچیدن ز چشمت جمله را درمان چشم
خورد تا چشم تو چشم ای نرگس باران اشگ - شوخ چشمان را براند نرگس از بستان چشم
تا دهد چشمم برای صحت چشمت زکوة - نور چشم من پر از در کرده‌ام دامان چشم
چشم بر چشم من سرگشته افکن تا تو را - بهر دفع چشم بد گردم بلاگردان چشم
چشم بر چشم از رقیب محتشم‌پوشان که هست - چشم بر چشم رقیب انداختن نقصان چشم

غزل شماره ۴۲۶

افکن گذر به کلبه ما تا بهم رسد - از گرد رهگذار تو کحلی برای چشم
گر در وثاق خاک نشینان قدم نهی - سازند خاک پای تو را توتیای چشم
بیرون مرو ز منزل مردم نشین خویش - ای منزل تو منظر نزهت سرای چشم
از مردمی اگر به حجاب ای مراد دل - پیدا کنم برای تو جائی ورای چشم
از چشم آفتاب برآید گر افکنی - پرتو به خانه دلم از غرفه‌های چشم
ناید فرو سرم به فلک گر تو سرفراز - آئی فرو به بارگه دل گشای چشم
بر محتشم گذار فکن کز برای توست - گوهر فشانی مژه‌اش در سرای چشم

غزل شماره ۴۲۷

کو اجل تا من نقاب تن ز جان خود کشم - بی‌حجاب این تحفه پیش دلستان خود کشم
بار دیگر خاک‌پایش گر به دست افتد مرا - توتیا سازم به چشم خون‌فشان خود کشم
می‌دهم خط غلامی نو خطان شهر را - تا به تقریب این سخن از دلستان خود کشم
راز خود گفتم چو بلبل خوار کرد آن گل مرا - آه تا کی خواری از دست زبان خود کشم
از اجل خواهم امانی محتشم کاین نظم را - تحفه سازم پیش یار نکته‌دان خود کشم