فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۴۰۴

ای شمع بتان تا کی بر گرد درت گردم - پروانهٔ خویشم کن تا گرد سرت گردم
دست همه از نخلت پرمیوه و بس خندان - گستاخ نیم کز دور گرد ثمرت گردم
من تشنه و تو ساقی هرچند ز وصل خود - محرومترم سازی مشتاقترت گردم
ناز از شکرستانت هر چند مگس راند - من بیشتر از حسرت گرد شکرت گردم
نزدیکم و نزدیکست قطع نظرم از جان - چون مانم اگر روزی دور از نظرت گردم
گر از کرمم خوانی فرش حرمت باشم - ور از نظرم رانی خاک گذرت گردم
بر موی میان هرگه از ناز کمربندی - در زیر زبان صدره گرد کمرت گردم
سوی دل بی رحمت از شست دعا شبها - هم خود فکنم ناوک هم خود سپرت گردم
ای شاه گداپرور من محتشمم آخر - گوشی به سئوالم دار چون گرد درت گردم

غزل شماره ۴۰۵

برای نیم نگاهی چو عذر خواه تو گردم - هزار بار به گرد سر نگاه تو گردم
ز انتظار شوم کشته تا نشان خدنگی - ز پر کرشمه نگه‌های گاه گاه تو گردم
بزن به تیغم و پیش از من هلاک گنه خود - به گردن دگران نه که من گواه تو گردم
به این امید که روزی شکاری خورم از تو - هزار سال بگرد شکارگاه تو گردم
به هم زدی ز سبک دستی کرشمهٔ جهانی - اسیر فتنهٔ حسن گران سپاه تو گردم
بکش مرا و میندیش از گنه که همان من - به روز حشر رعقوبت کش گناه تو گردم
مهی برآمد و برنامد این مراد که یکشب - به دیده کام ستان از رخ چو ماه تو گردم
مرا چه محتشم این بس ز باغ وصل که قانع - به نیم نکهتی از عنبرین گیاه تو گردم

غزل شماره ۴۰۶

در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم - جان در میان نهادم و خود برکران شدم
پاس درون قرار به نامحرمان چو یافت - من محفل تو را ز برون پاسبان شدم
دیدم که دیدن رخت از دور بهتر است - صحبت گذاشتم ز تماشائیان شدم
این شد ز خوان وصل نصیبم که بی‌نصیب - از التفات ظاهر و لطف نهان شدم
بر رویم آستین چو فشانید در درون - دم ساز در برون به سگ آستان شدم
عمرت در از باد برون آن چه میتوان - لیکن که من ز پند تو کوته زبان شدم
چون محتشم اگرچه به صدخواری از درت - هرگز نمی‌شدم به کنار این زمان شدم