غزل شماره ۳۸۹
گر پردهٔ گردون ز سرشگم نکشد نم - میسوزمش از صاعقه آه به یکدم
گر سر فنی از تن چون موی من ای شوخ - مهرت ز دل من سر موئی نشود کم
چون موی توام در دو جهان جهان روی سیه باد - گر یک سر موی تو فروشم به دو عالم
گر دم به دمم گریه گلو گیر نگردد - در نه فلک آتش زنم از آه دمادم
ای جای دلنشین تو مهمان سرای چشم - یک دم چراغ دل شو و بنشین به جای چشم
غزل شماره ۳۹۰
اگر دوری ز من در آرزویت زار میمیرم - وگر پیش منی از لذت دیدار میمیرم
ز درد هجر زارم بر سر من زینهار امشب - گذاری کن که من زین درد بیزنهار میمیرم
بسویم بین و یک حسرت برون کن از دلم جانا - که از نادیدنت با حسرت بسیار میمیرم
با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم - ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم
غزل شماره ۳۹۱
خانهٔ دوری دل از همه پرداختهام - وانداران بهر تو وحدتکدهای ساختهام
زیر این سقف مقرنس به ازین جائی نیست - که من تنگ دل از بهر تو پرداختهام
هست دیگ طربم ز آتش بیدود بهجوش - تا سر از همدمیت شعلهٔوش افراختهام
کس نینداخته در ساحت این تنگ فضا - طرح صرحی که من از بهر تو انداختهام
محتشم نزد خرد تنگ فضائیست جهان - کز قناعت من دلتنگ به دان ساختهام