غزل شماره ۳۸۷
گشته در عشق کار من مشکل - مردن آسان و زیستن مشکل
طرفهتر آنکه نیست با معشوق - این زمان اختلاط من مشکل
نه به آن ماه رو نگه دشوار - نه به آن نوش لب سخن مشکل
نه کشیدن به سوی خود گستاخ - سر آن زلف پر شکن مشکل
نه ز روی دراز دستیها - دستبازی به آن ذقن مشکل
نه لب طفل آرزویم را - زان لبان خوردن لبن مشکل
چیدن گل میسر است اما - غارت خرمن سمن مشکل
بوسه کم میخورم به کام که هست - راه بردن به آن دهن مشکل
دستباری است اندکی آسان - لیک از آن سوی پیرهن مشکل
گر یکی خواب گه دو پیکر راست - صحبت تنگ تن به تن مشکل
محتشم گل به چین و لاله که هست - میوه چیدن درین چمن مشکل
غزل شماره ۳۸۸
ای دهانت را موکل خضر خط بر سلسبیل - رشحهای بر دوزخ آسایان هجران کن سبیل
گر به جای آتش نمرود بودی یک شرار - ز آتش هجران خلل میکرد در کار خلیل
آب رود نیل را از دست ناید رفع آن - عشق یوسف بر زلیخا چون کشید انگشت نیل
کام بخشی عالمی را لیک غیر از عاشقان - حاتم وقتی ولی نسبت به خیل خود به خیل
ای به قتل عاشقان خوشوقت چونوقتست آن - کافتد اندر دشت محشر چشم قاتل بر قتیل
محتشم پرواز مرغ قدرت او گرد او - نیست ممکن گر برو بندند بال جبرئیل
غزل شماره ۳۸۹
گر پردهٔ گردون ز سرشگم نکشد نم - میسوزمش از صاعقه آه به یکدم
گر سر فنی از تن چون موی من ای شوخ - مهرت ز دل من سر موئی نشود کم
چون موی توام در دو جهان جهان روی سیه باد - گر یک سر موی تو فروشم به دو عالم
گر دم به دمم گریه گلو گیر نگردد - در نه فلک آتش زنم از آه دمادم
ای جای دلنشین تو مهمان سرای چشم - یک دم چراغ دل شو و بنشین به جای چشم