فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۳۸۲

صد امید از تو داشتم در دل - ده که از صد یکی نشد حاصل
دارم ای گل شکایت بسیار - گفتن آن حکایت مشکل
شمع حسنت فروغ هر مجلس - ماه رویت چراغ هر محفل
لاله‌رویان ز ساغر خوبی - همه سرخوش تو مست لایعقل
مست و خنجر کشی و بی‌پروا - شوخ و عاشق کشی و سنگین دل
در هلاکم چه میکنی تعجیل - ای طفیل تو عمر مستعجل
پیش پایت نهم سر تسلیم - تا به دست خودم کنی بسمل
از رقیبان خود مباش ایمن - وز اسیران خود مشو غافل
ای به زلفت هزار دل در بند - وی به قدت هزار جان مایل
محتشم داد جان به مهر و وفا - تو همان بی‌وفا و مهر گسل

غزل شماره ۳۸۳

ای جمالت قبلهٔ جان ابرویت محراب دل - آمدی و فرض شد صد سجده بر ارباب دل
بعد چندین انتظار از رشتهٔ باریک جان - تاب هجران میبری بیرون ولی کو تاب دل
گر شوی مهمان جان از عقل و دین و صبر و هوش - در رهت ریزم به رسم پیشکش اسباب دل
تا ز مژگان لعل پاشم در رهت پرورده‌ام - از جگر پر گاله بسیار در خوناب دل
از دو بیمارت یکی تا جان برد در بند غم - یا به خواب من درآ یکبار یا در خواب دل
نقش دل پیشت کشیدم جان طلب کردی ز من - ای فدایت جان چه می‌فرمائی اندر باب دل
سر بلندم میکنی گویا که می‌بینم ز دور - ارتفاع کوکب دولت در اسطرلاب دل
محتشم می‌جست عمری در جهان راه صواب - سالک راه تو گشت آخر به استصواب دل

غزل شماره ۳۸۴

رسید باز طپاننده کبوتر دل - سبک کنندهٔ تمکین ز صبر لنگر دل
خرد کجاست که دارد لوای صبر نگاه - که شد عیان علم پادشاه کشور دل
رسید شاه سواری که در حوالی او - به جنبش است زمین از هجوم لشگر دل
چو سنگ خورد نهانی تنم به لرزه فتاد - ز دیدنش چو طپیدن گرفت پیکر دل
پی نشاط فرو کوفتند نوبت غم - چو ملک عشق به یکبار شد مسخر دل
ازو چه ره طلبیم بهر حفظ جان کردن - که جان فریفتهٔ اوست صد برابر دل
ز جان محتشم آواز الامان برخاست - کشید خسرو غم چون سپاه بر در دل