فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۳۸۰

مژده ای صبر که شد هجرت هجران نزدیک - یوسف مصر وفا گشت به کنعان نزدیک
غم غمین از خبر فرقت دوری شد و گشت - دوری فرقت و محرومی حرمان نزدیک
گشت سررشته بعد من از آن در کوتاه - شد ره مور به درگاه سلیمان نزدیک
کرد عیسی ز فلک مرحله چند نزول - درد این خاک نشین گشت به درمان نزدیک
بوی خیر آید ازین وضع که یک مرتبه شد - کوی درویش به نزهت گه سلطان نزدیک
قرب آن سرو سمن پیرهن از شوق مرا - چاک پیراهن جان ساخت به جانان نزدیک
محتشم گرچه نشد قطع ره هجر تمام - حالیا راه طلب گشت به جانان نزدیک

غزل شماره ۳۸۱

ای روی تو از می ارغوان رنگ - دارد سمنت ز ارغوان رنگ
در دور خط تو می‌نماید - آیینهٔ آفتاب در زنگ
در سلسلهٔ تو همچون مجنون - صد خسرو بی‌کلاه و اورنگ
خواهم شومت دچار اما - در خواب که دربرت کشم تنگ
از غمزهٔ پر فن تو پیداست - کیفیت صلح و صورت جنگ
صدر نگفسون در آن دو چشمست - در هر رنگی هزار نیرنگ
این دل که تو داری ای غلط مهر - نرم است چو موم و سخت چو نسنگ
دل میشنو اندم در آن زلف - نالیدن طایر شب آهنگ
ای گل برهی مرو که خاری - در دامن عصمتت زند چنگ
یک لحظه به غیر اگر بیائی - بگریزی ازو هزار فرسنگ
در پای فتادنم ز کویت - عذریست چو عذر محتشم لنگ

غزل شماره ۳۸۲

صد امید از تو داشتم در دل - ده که از صد یکی نشد حاصل
دارم ای گل شکایت بسیار - گفتن آن حکایت مشکل
شمع حسنت فروغ هر مجلس - ماه رویت چراغ هر محفل
لاله‌رویان ز ساغر خوبی - همه سرخوش تو مست لایعقل
مست و خنجر کشی و بی‌پروا - شوخ و عاشق کشی و سنگین دل
در هلاکم چه میکنی تعجیل - ای طفیل تو عمر مستعجل
پیش پایت نهم سر تسلیم - تا به دست خودم کنی بسمل
از رقیبان خود مباش ایمن - وز اسیران خود مشو غافل
ای به زلفت هزار دل در بند - وی به قدت هزار جان مایل
محتشم داد جان به مهر و وفا - تو همان بی‌وفا و مهر گسل