غزل شماره ۳۶۳
آمد از مجلس برون در سر هوای سیر باغ - بادپای جلوه در زین باد جولان در دماغ
حسن را از چهرهٔ زیبای او گل در طبق - عشق را از نرگس شهلای او می در ایاغ
صبر را آتش ز تاب سینها در استخوان - عشق را روغن ز مغز استخوانها در چراغ
حسن نوبنیاد شیرین را ظهور اندر ظهور - وز برای کوه کن جستن سراغ اندر سراغ
داده مرغ حیرتم را جای بر طاق بلند - آن که در ایوان حسنت بسته طاق از پر زاغ
باز راه سیر با اغیار سرکردی که رشک - لاله و گل را ز اشگم تر کند در باغ وراغ
محتشم از چشم تر آتش فشان در دشت غم - آن صنم دامن کشان با این و آن در گشت باغ
غزل شماره ۳۶۴
ای به من صدق و صفای تو دروغ - مهر من راست وفای تو دروغ
نالش غیر ز جور تو غلط - بر زبانش گلههای تو دروغ
چند گویم به هوس با دل خویش - حرف تخفیف جفای تو دروغ
گوی چوگان هوس گشته رقیب - سر فکنده است به پای تو دروغ
چند اصلاح جفای تو کنم - چند گویم ز برای تو دروغ
وعدهٔ بوسه چه میفرمائی - مینماید ز ادای تو دروغ
سگت از شومی آمد شد غیر - گفت صد ره به گدای تو دروغ
گوئی ای ابر حیا میبارد - از در و بام سرای تو دروغ
راست گویم به هوس میگوید - ملک از بهر رضای تو دروغ
عاشق از بهر رضای تو عجب - گر نگوید به خدای تو دروغ
محتشم این همه میگوئی و نیست - به زبان گله زای تو دروغ
غزل شماره ۳۶۵
تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ - ای پادشاه حسن مکش بی حساب تیغ
تا عکس سر و قد تو در بر کشیده است - دارد کشیده به بد ز غیرت بر آب تیغ
در ذوق کم ز خوردن آب حیات نیست - خوردن ز دست آن مه مشکین نقاب تیغ
از بس که بهر کشتنم افتاده در شتاب - ترسم به دیگری زند از اضطراب تیغ
یابند محرمان سحرش کشته برفراش - گر بر کسی کشد ز غضب او به خواب تیغ
قتلم فکند دوش به صبح و من اسیر - مردم ز غم که دیر کشید آفتاب تیغ
عابد کشی است در پی قتلم که میکشد - بر آهوی حرم ز برای ثواب تیغ
میدید بخت و دولت خونریز محتشم - میبست یار چون به میان از شتاب تیغ