غزل شماره ۳۵۰
آخر ای سنگدل از کشتن ما چیست غرض - غیر اگر بی غرضی نیست تو را چیست غرض
تو جفا پیشه چو یاری ده اهل غرضی - پس ازین یاری و اظهار وفا چیست غرض
باز در نرد محبت غلطی باختهای - ای غلط باز ازین مغلطها چیست غرض
گر به خوبان دگر پیش تو هم از پی غیر - گنهی نیست ز تهدید جزا چیست غرض
غیر را دوش چو راندی به غضب باز امروز - زین نهان خواندن اندیشه فزا چیست غرض
جوهر حسن بود حسن وفا حیرانم - که نکویان جهان را ز جفا چیست غرض
محتشم داشت فغان و تو در آزار او را - شاه را ورنه ز آزار گدا چیست غرض
غزل شماره ۳۵۱
ای طاعت تو بر همهٔ کائنات فرض - ذکرت بر اهل صومعه و سومنات فرض
گر سجدهٔ بشر ملک از یک جهت نمود - آمد سجود تو ز جمیع جهات فرض
ای در درون صد شکر ستان برون فرست - چیزی که هست در همهٔ گیتی زکات فرض
ای دل ز جامروز جفایش که در وفاست - ورزیدن تحمل و حلم و ثبات فرض
در وی مبین دلیر که ارباب عقل را - ضیط دل است لازم و حفظ حیات فرض
ای شیخ شکر کن تو کزین قد فارغی - شکر فراغتست بر اهل نجات فرض
بر محتشم که هست به یاد تو روز و شب - بیخورد و خواب نیست چو صوم و صلات فرض
غزل شماره ۳۵۲
روزی که گشت بر همهٔ عالم نماز فرض - شد ناز بر تو واجب و بر ما نیاز فرض
تا در وجود آمدی ای کعبهٔ مراد - شد سجدهٔ تو بر همه کس چون نماز فرض
نتوان به هیچ وجه شمرد از بتان تو را - باشد میان باطل و حق امتیاز فرض
بنگر به عشق و بوالعجبیهای او کزو - محمود را شده است سجود ایاز فرض
بختم عجب اگر ننوازد که گشته است - قتلم به جرم عشق به آن دلنواز فرض
آمیزشی به درد کشانم نصیب باد - کز تقوی و ورع شو دم احتراز فرض
زان مرغ غمزه بیم دل محتشم نخاست - گنجشک را بود حذر از شاهباز فرض