فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۳۴۸

مدعی چند بود با سگ آن کو مخصوص - اهل حرمت همه محروم همین او مخصوص
با حریفی چو تو در بزم زبان بازی غیر - چیست گر نیست نهان با تو پری رو مخصوص
تا زهم سلسله حسن نپاشد مگذار - که شود بادبه آن زلف سمنبو مخصوص
گرنه در خلوت خاصت بدمن می‌گوید - روز و شب چیست به خاصان تو بد گوه مخصوص
وه که گشتم ز تمنای خصوصیت تو - همچو موئی و نگشتم به تو یک مو مخصوص
سوخت صد جان به خصوصیت خاصان تو غیر - آه از آن دم که شود با تو جفا جو مخصوص
محتشم نیست قبولم که به صد قرن شوی - تو به آن دیر خصوصیت بدخو مخصوص

غزل شماره ۳۴۹

منم از مهر به غم خوردنت ای یار حریص - تو غلط مهر به غمخواری اغیار حریص
باغ حسن تو نم از خون جگر می‌طلبد - گریزاریست مرا دیدهٔ خونبار حریص
ز آب و آیینه بجو صورت این سر که چراست - به تماشای جمالت در و دیوار حریص
مرض عشق من آن مایهٔ بد نامیها - کرده او را به هلاک دل بیمار حریص
خنده فرمای لب حسن که آن زاری ماست - یار را کرده به آزار دل زار حریص
زود جانها به بهای دهنش رفته که بود - جنس نایاب و محل تنگ و خریدار حریص
میتوان باخت ز بسیاری لطفش به رقیب - که حریص است به آزارم و بسیار حریص
نازکاین نوع شود سلسله جنبان هوس - به طلب چون نشود طبع طلبکار حریص
محتشم حرص تو ظاهر شده در دیدن او - که به خونت شده آن غمزهٔ خونخوار حریص

غزل شماره ۳۵۰

آخر ای سنگدل از کشتن ما چیست غرض - غیر اگر بی غرضی نیست تو را چیست غرض
تو جفا پیشه چو یاری ده اهل غرضی - پس ازین یاری و اظهار وفا چیست غرض
باز در نرد محبت غلطی باخته‌ای - ای غلط باز ازین مغلطها چیست غرض
گر به خوبان دگر پیش تو هم از پی غیر - گنهی نیست ز تهدید جزا چیست غرض
غیر را دوش چو راندی به غضب باز امروز - زین نهان خواندن اندیشه فزا چیست غرض
جوهر حسن بود حسن وفا حیرانم - که نکویان جهان را ز جفا چیست غرض
محتشم داشت فغان و تو در آزار او را - شاه را ورنه ز آزار گدا چیست غرض