فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۳۱۸

بزم کین آرا و در ساغر می بیداد ریز - کامران بنشین و در کام من ناشاد ریز
گر ز من دارد دلت گردی پس از قتلم بسوز - بعد از آن خاکسترم در ره گذار باد ریز
جرعه‌ای زان می که شیرین بهر خسرو کرده صاف - ای فلک کاری کن و در کاسهٔ فرهاد ریز
روز قسمت به اسحاب تربیت یارب که گفت - کاین همه باران رد بر اهل استعداد ریز
ای دل آن بی رحم چون فرمان به خونریزت دهد - زخم او بنما و خون از دیدهٔ جلاد ریز
ای سپهر از بهر تاب آوردن این سلسله - روبنای نو نه و طرح نوی بنیاد ریز
در حرم گر پا نهی آید ندا کای آسمان - خون صید این زمین در پای این صیاد ریز
خفته در پای گل آن سرو ای صبا در جنبش آ - گل ز شاخ آهسته بیرون آر و بر شمشاد ریز
مس بود اکسیر را قابل نه آهن محتشم - رو تو نقد خویش را در کوره حداد ریز

غزل شماره ۳۱۹

عقل در میدان عشق آهسته می‌راند فرس - وز سم آتش می‌جهاند توسن تند هوس
آن چنانم مضطرب کز من گران لنگریست - در ره صرصر غبار و بر سر گرداب خس
حال دل در سینه صد چاک من دانی اگر - دیده باشی اضطراب مرغ وحشی در قفس
بشکن ای مطرب که مجنونان لیلی دوست را - ساز ز آواز حدی می‌باید و بانگ جرس
گر خورند آب به قابس می‌کنند آخر از آن - آن چه نتوان کرد زان بس باده عشق است و بس
رشتهٔ جان شد چنان باریک کاندر جسم زار - بگسلد صد جا اگر پیوند یابد با نفس
گر سگ کویش دهد یک بارم آواز از قفا - از شعف رویم بماند تا قیامت باز پس
می‌تواند راندم زین شکرستان هرگه او - ذوق شیرینی تواند بردن از طبع مگس
حیف کز دنیا برون شد محتشم وز هیچ جا - حیف و افسوسی نیامد بر زبان هیچ کس

غزل شماره ۳۲۰

با من از ابنای عالم دلبری مانده است و بس - دلبری را تا که در عالم نمی‌ماند به کس
کار چشم نیم باز اوست در میدان ناز - از خدنگ نیم کس فارس فکندن از فرس
یار بر در کی ستادی غیر در بر کی بدی - آن غلط تمییز اگر بشناختی عشق از هوس
نیست امشب محمل لیلی روان یا کرده‌اند - بهر سرگردانی مجنون زبان بند جرس
خون دل کز سینه تال میزد از دست تو جوش - عاقبت راه تردد بست بر پیک نفس
صد جهان جان خواهم از بهر بلا گردانیت - چون به حشر آئی دو عالم دادخواهداز پیش و پس
مرغ طبعم را مکن آزار کو را داده‌اند - آشیان آنجا که ایمن نیست سیمرغ از مگس
من گل آن آتشین با غم که در پیرامنش - برق عالم سوز دارد صد خطر از خار و خس
محتشم را یک نظر باقیست در چشم و لبت - یک نگه دارد تمنا یک سخن دارد هوس