فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۳۱۴

دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز - تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز
بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ دم به دم - گرد سر تو از سر خد بی‌خبر هنوز
بنیاد عمر شد متلاشی و از وفا - دست تلاش من به غمت در کمر هنوز
آثار صبح حشر نمود و فلک نه شست - روی شب مرا به زلال سحر هنوز
روزی که خار تربت من گل دهد مرا - باشد ز خار تو خون در جگر هنوز
راز دلم ز پرده سراسر برون فتاد - این اشگ طفل مشرب من پرده در هنوز
طوفان بحر هجر نشست و بسی گذشت - وز خوف جان محتشم اندر خطر هنوز

غزل شماره ۳۱۵

مردم و بر دل من باز غم یار هنوز - جان سبک رفت و من از عشق گران بار هنوز
حال من زار و به بالین رقیب آمد یار - من به این زاری و او بر سر آزار هنوز
عشوه‌ات سوخته جان من و جانسوز همان - غمزه‌ات ساخته کار من و در کار هنوز
دل که دارد سر ز لف تو چو غافل مرغیست - که بدام آمده و نیست خبر دار هنوز
سرنهادند حریفان همه در راه صلاح - سر من خاک ره خانه خمار هنوز
چشم امید شد از فرقت دلدار سفید - محتشم منتظر دولت دیدار هنوز

غزل شماره ۳۱۶

ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز - بنفشه از سمنت سربدر نکرده هنوز
به گرد ماه عذارت نگشته هالهٔ زلف - خطت احاطه دور قمر نکرده هنوز
چه جای خط که نسیمی از آن خجسته بهار - به گلستان جمالت گذر نکرده هنوز
گرفته‌ای همهٔ عالم به حسن عالم گیر - اگرچه لشگر خط تو سر نکرده هنوز
غم نمی‌خوری و میبری گمان که فلک - مرا ز مهر تو بی‌خواب و خور نکرده هنوز
چو شمع گرم ملاقات مردمی و صبا - ز آه سرد منت باخبر نکرده هنوز
نصیحتت که به صد گونه کرده‌ام پیداست - که در دلت یکی از صد اثر نکرده هنوز
ولی با این همه مجنون دل رمیدهٔ تو - خیال طرفه غزال دگر نکرده هنوز
ز چشم اگرچه فکندی فتاده خود را - ز الفتات تو قطع نظر نکرده هنوز
عجب که این غزل امشب به سمع یار رسد - که هست تازه و مطرب ز بر نکرده هنوز
ز محتشم مکن ای گل تو نیز قطع نظر - که جای غیر تو در چشم تر نکرده هنوز