فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۳۰۴

یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز - آوازه به عالم زن و خورشید برانداز
زه شد چو کمان تو پی کشتن مردم - گوزه ز کمان اجل ایام برانداز
بربند به شاهی کمر و طوق غلامی - در گردن صد خسرو زرین کمر انداز
بهر دل مشتاق مکش تیر ز ترکش - نخجیر چنین را به خدنگ دگر انداز
دی داشتم ای صید فکن طاقت ازین بیش - امروز خدنگ نظر آهسته‌تر انداز
در گفتن راز آن چه زبان محرم آن نیست - بر گردن آمد شد و پیک نظر انداز
ای زینت بالین رقیبان شده عمری - بر من که ز هم می‌گذرم یک نظر انداز
تا غیر بمیرد ز شعف یک شبم از وی - پنهان کن و در شهر توهم خبر انداز
در بحر هوس کشتی ما محتشم از عشق - تا غرق نگردیده تو خود را به در انداز

غزل شماره ۳۰۵

آفت من یک نگه زان نرگس مستانه ساز - مستعد مستیم کارم به یک پیمانه ساز
چون ز من بندند راه آشنائی‌های تو - هرچه میخواهی ز من غیر از نگه بیگانه ساز
شور طفلان را اگر خوش داری آن رخ را دمی - کار فرمای جنون عاشق دیوانه ساز
تا به خاک راهت افتد صورت از دیوار و در - آن خرامش را زمانی صرف صورت خانه ساز
تا روم آسان به خواب مرگ در بالین من - چشم افسون ساز را گوینده افسانه ساز
در وداع آخرین عیش کرد ای جغد غم - آشیان یک بار بر دیوار این ویرانه ساز
محتشم خواهی اگر یکتائی اندر حکم خویش - خاتم دل را نگین زان گوهر یک دانه ساز

غزل شماره ۳۰۶

ای هنوزت مژه از صف شکنی بر سر ناز - گوشهٔ چشم تو دنباله کش لشگر ناز
ما به جان ناز کشیم از تو اگر هم روزی - خط اجازت ده حسنت شود ازکشور ناز
نام جلاد بران غمزه منه کاندر قتل - کار جلاد نباشد زدن خنجر ناز
دیده هرچند که گستاخ بود چون بیند - تکیهٔ نخل گران بار تو بر بستر ناز
بردرت منتظرند اهل هوس وای اگر - در رغبت بگشائی و ببندی در ناز
سر آن نرگس پرحوصله گردم که ز من - صد نگه بیند و یک ره نگرد از سر ناز
محتشم را شود آن روز سیه دفتر عمر - که بشوئی تو ز بسیاری خط دفتر ناز