فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۲۸۴

خبر از رفتن آن سرو روانم مدهید - بیخودم من خبر از رفتن جانم مدهید
یا مجوئید نشان از من سرگشته دگر - یا به آن راه که او رفته نشانم مدهید
ترسم افتد ز زبانم به تر و خشک آتش - نام آن سرو خدا را به زبانم مدهید
بعد ازین بودن من موجب بدنامی اوست - خون من گرم بریزید و امانم مدهید
من که از حسرت آن حور به تنگم ز جهان - به جز از مژه رفتن ز جهانم مدهید
من که چون نی همه دردم بروید از سر من - خویش را دردسر از آه و فغانم مدهید
پهلوی محتشم چون فکند خواب اجل - خواب گه جز ز سر کوی فلانم مدهید

غزل شماره ۲۸۵

کنم چو شرح غم او سواد بر کاغذ - سرشک من نگذارد مداد بر کاغذ
فرشته نیز گواهی نویسد اربیند - به قتل من خط آن حور زاد بر کاغذ
رقیب تا چه بد از من نوشته بود که یار - ز من نهفت چو چشمش فتاد بر کاغذ
محل نامه نوشتن مرا ز دغدغه کشت - به نام غیر قلم چون نهاد بر کاغذ
نوشت نامه به اغیار و این به ترکه نگاشت - به رمز نام خود از اتحاد بر کاغذ
نبود بس خط کلکش که مهر خاتم نیز - نهاد از جهت اعتماد بر کاغذ
بیاد محتشمش لیک چون عنان جنبید - قلم ز دغدغهٔ او ستاد بر کاغذ

غزل شماره ۲۸۶

ای زهر خندهٔ تو چو شهد و شکر لذیذ - زهر تو از نبات کسان بیشتر لذیذ
از قد و لب ریاض تو را ای بهار ناز - هم نخل نازک آمده و هم ثمر لذیذ
قدت که هست نیشکر بوستان حسن - سر تا به پاست لذت و پا تا به سر لذیذ
دشنام تلخ زود مکن بس که در مذاق - زهریست این که بیشتر است از شکر لذیذ
روزی هزار گنج نهادی شکر فروش - بودی اگر شکر جو لبت ای پسر لذیذ
آن لب که من گزیده‌ام امروز کافرم - گر میوهٔ بهشت بود این قدر لذیذ
مطرب ز محتشم غزلی کن ادا که هست - نظم وی و ادای تو با یکدیگر لذیذ