فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۲۵۸

اگر شراب خوری صد جگر کباب شود - وگر تو مست شوی عالمی خراب شود
ز دیده گر ننهد سر به جیب سیل سرشگ - ز سوز آتش دل سینه‌ام کباب شود
ز جیب پیرهنت هر صباح خیزد نور - چنان که دست و گریبان بفتاب شود
نکوست رشتهٔ زرین مهر و هالهٔ ماه - که این سگان تو را طوق و آن طناب شود
اگر به عارض خوی کرده از چمن گذری - سمن ز شرم عرق ریزد و گل آب شود
ز روی تست فروغ جهان مباد آن روز - که افتاب جمال تو در نقاب شود

غزل شماره ۲۵۹

پیش او نیک و بد عاشق اگر ظاهر شود - مدت هجر من و وصل رقیب آخر شود
بوده ذاتی هم که چون یابد مجال گفتگوی - یک حدیثی موجب آزار صد خاطر شود
ذره‌ای قدرت ندارد خصم و می آزاردم - وای گر مثل تو برآزار من قادر شود
هرچه از ما گفت در غیبت رقیب روسیه - خود بر او خواهد شدن اکنون اگر حاضر شود
نی حدیثی میکنی باور نه سوگندی قبول - جای آن دارد که از دستت کسی کافر شود
صد زبان گر با شدم چون بید گویم شکر تو - بند بندم کن خلاف آن اگر ظاهر شود
محتشم پیشش بافسون غیر جای خود گرفت - لیک کار من نخواهد کرد اگر ساحر شود

غزل شماره ۲۶۰

چو کار به رغم از امید وصل تنگ شود - سرور در دل عاشق گران درنگ شود
چو سنگ تفرقه بخت افکند به راه وصال - سمند سعی در آن سنگلاخ لنگ شود
خوش آن که بر سر صیدی ز پیش دستیها - میان غمزه و ناز تو طرح جنگ شود
هزار خانه توان در ره فراغت ساخت - چو عشق خانه برانداز نام و ننگ شود
رقیب ازو طلبد کام و من به این سرگرم - که دانم از دم افسرده موم سنگ شود
هوای غیر تصرف کند چو در معشوق - عذار شاهد عصمت شکسته رنگ شود
ز اشگ محتشم آن دوست در خطر که مدام - زنم بر آینه جوهر به دل به زنگ شود