غزل شماره ۲۵۷
از بادهٔ لاله تو چو در ژاله میرود - خون قطره قطره در جگر لاله میرود
چشم تو هندوئیست که پنداری از خطا - صد ترک تند خوش به دنباله میرود
از خشگ سال ناز جهان میشود خلاص - سال دگر که ماه تو در هاله میرود
زین بادهٔ دو ساله که میآورند باز - ناموس زهد زاهد صد ساله میرود
از شکر نی قلمم هردم از عراق - صد کاروان قند به بنگاله میرود
زیبا عروس جمله اندیشهام به کار - بیمشتری فریبی دلاله میرود
شب محتشم چو میکند آهنگ نوحه ساز - تا روز از زمین به فلک ناله میرود
غزل شماره ۲۵۸
اگر شراب خوری صد جگر کباب شود - وگر تو مست شوی عالمی خراب شود
ز دیده گر ننهد سر به جیب سیل سرشگ - ز سوز آتش دل سینهام کباب شود
ز جیب پیرهنت هر صباح خیزد نور - چنان که دست و گریبان بفتاب شود
نکوست رشتهٔ زرین مهر و هالهٔ ماه - که این سگان تو را طوق و آن طناب شود
اگر به عارض خوی کرده از چمن گذری - سمن ز شرم عرق ریزد و گل آب شود
ز روی تست فروغ جهان مباد آن روز - که افتاب جمال تو در نقاب شود
غزل شماره ۲۵۹
پیش او نیک و بد عاشق اگر ظاهر شود - مدت هجر من و وصل رقیب آخر شود
بوده ذاتی هم که چون یابد مجال گفتگوی - یک حدیثی موجب آزار صد خاطر شود
ذرهای قدرت ندارد خصم و می آزاردم - وای گر مثل تو برآزار من قادر شود
هرچه از ما گفت در غیبت رقیب روسیه - خود بر او خواهد شدن اکنون اگر حاضر شود
نی حدیثی میکنی باور نه سوگندی قبول - جای آن دارد که از دستت کسی کافر شود
صد زبان گر با شدم چون بید گویم شکر تو - بند بندم کن خلاف آن اگر ظاهر شود
محتشم پیشش بافسون غیر جای خود گرفت - لیک کار من نخواهد کرد اگر ساحر شود