غزل شماره ۲۵۶
آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود - از دیده گرچه میرود از دل نمیرود
زور کمند جذبه من بین که ناقهاش - بسیار دست و پا زد و محمل نمیرود
حاضر کنید توسن او کز سرشک من - ره پر گلست و ناقه درین گل نمیرود
طور من آن یگانه نمیآورد به یاد - تا با رفیق تو دو سه منزل نمیرود
مجنون صفت رمیده ز شهرم دل آنچنان - کش میکشند اگر به سلاسل نمیرود
تیغ اجل سزاست تن کاهل مرا - کاندر قفای آن بت قاتل نمیرود
در بحر عشق محتشم از جان طمع ببر - کاین زورق شکسته به ساحل نمیرود
غزل شماره ۲۵۷
از بادهٔ لاله تو چو در ژاله میرود - خون قطره قطره در جگر لاله میرود
چشم تو هندوئیست که پنداری از خطا - صد ترک تند خوش به دنباله میرود
از خشگ سال ناز جهان میشود خلاص - سال دگر که ماه تو در هاله میرود
زین بادهٔ دو ساله که میآورند باز - ناموس زهد زاهد صد ساله میرود
از شکر نی قلمم هردم از عراق - صد کاروان قند به بنگاله میرود
زیبا عروس جمله اندیشهام به کار - بیمشتری فریبی دلاله میرود
شب محتشم چو میکند آهنگ نوحه ساز - تا روز از زمین به فلک ناله میرود
غزل شماره ۲۵۸
اگر شراب خوری صد جگر کباب شود - وگر تو مست شوی عالمی خراب شود
ز دیده گر ننهد سر به جیب سیل سرشگ - ز سوز آتش دل سینهام کباب شود
ز جیب پیرهنت هر صباح خیزد نور - چنان که دست و گریبان بفتاب شود
نکوست رشتهٔ زرین مهر و هالهٔ ماه - که این سگان تو را طوق و آن طناب شود
اگر به عارض خوی کرده از چمن گذری - سمن ز شرم عرق ریزد و گل آب شود
ز روی تست فروغ جهان مباد آن روز - که افتاب جمال تو در نقاب شود