غزل شماره ۲۵۵
باز ما را جان به استقبال جانان میرود - تن به جا میماند و دل همره جان میرود
باز جیبی چاک خواهم زد که دستم هر زمان - بیخود از وسواس دل سوی گریبان میرود
باز خواهم در خروش آمد که وقت حرف صوت - بر زبان نطقم اول آه و افغان میرود
باز خواهم غوطه زد در خون که از بحر درون - سوی چشمم ابر خون باری شتابان میرود
باز دست از دیده خواهم شست گز عیب کسان - میکند ایما که آن یوسف ز کنعان میرود
باز محکم میشود با درد پیمان دلم - کاینچنین بردم گمان کان سست پیمان میرود
باز لازم شد وداع جان که هردم هاتقی - با دلم آهسته میگوید که جانان میرود
باز درخواب پریشان دیدنم شب تا به روز - چون نباشم کز کف آن زلف پریشان میرود
محتشم در عشق رفت آن صبر و سامانی که بود - بخت اکنون از من بیصبر و سامان میرود
غزل شماره ۲۵۶
آن مه که صورتش ز مقابل نمیرود - از دیده گرچه میرود از دل نمیرود
زور کمند جذبه من بین که ناقهاش - بسیار دست و پا زد و محمل نمیرود
حاضر کنید توسن او کز سرشک من - ره پر گلست و ناقه درین گل نمیرود
طور من آن یگانه نمیآورد به یاد - تا با رفیق تو دو سه منزل نمیرود
مجنون صفت رمیده ز شهرم دل آنچنان - کش میکشند اگر به سلاسل نمیرود
تیغ اجل سزاست تن کاهل مرا - کاندر قفای آن بت قاتل نمیرود
در بحر عشق محتشم از جان طمع ببر - کاین زورق شکسته به ساحل نمیرود
غزل شماره ۲۵۷
از بادهٔ لاله تو چو در ژاله میرود - خون قطره قطره در جگر لاله میرود
چشم تو هندوئیست که پنداری از خطا - صد ترک تند خوش به دنباله میرود
از خشگ سال ناز جهان میشود خلاص - سال دگر که ماه تو در هاله میرود
زین بادهٔ دو ساله که میآورند باز - ناموس زهد زاهد صد ساله میرود
از شکر نی قلمم هردم از عراق - صد کاروان قند به بنگاله میرود
زیبا عروس جمله اندیشهام به کار - بیمشتری فریبی دلاله میرود
شب محتشم چو میکند آهنگ نوحه ساز - تا روز از زمین به فلک ناله میرود