غزل شماره ۲۴۴
دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دیدن چه بود - وز پی آن زهر از ابرو چکانیدن چه بود
گر نبودی بر سر آتش ز اعراض نهان - همچو موی خویشتن بر خویش پیچیدن چه بود
گربدی از من نمیگفتند خاصان پیش تو - تیر تیز اندر حکایت سوی چه بود
ور نبودی بر سر آزار من در انجمن - حرف جرمم یک سر از بدخواه پرسیدن چه بود
گر به دل با من نبودی بذر طعنم غیر را - منع کردن وز قفا چشمک رسانیدن چه بود
بزم خاصی گر نهان از من نمیآراستی - بی محل اسباب عیش از بزم برچیدن چه بود
گر نبودت در کمان تیر غضب مخصوص من - چین برد ابرو در رخ اغیار خندیدن چه بود
دی به بزم از غیر آن احوال پرسیدن نداشت - من چو واقف گشتم آن خاموش گردیدن چه بود
محتشم را گر نمیدانستی از نامحرمان - پش غیر از وی جمال راز پوشیدن چه بود
غزل شماره ۲۴۵
دی ز شوخی بر من آن توسن دوانیدن چه بود - نارسیده بر سر من باز گردیدن چه بود
تشنهای را کز تمنا عاقبت میسوختی - آب از بازیچهاش بر لب رسانیدن چه بود
خستهای را کز جفا میکردی آخر قصد جان - در علاجش اول آن مقدار کوشیدن چه بود
گر دلت نشکفته بود از گریهٔ پردرد من - سر فرو بردن چو گل در جیب و خندیدن چه بود
گرنه مرگ من به کام دشمنان میخواستی - بهر قتلم با رقیب آن مصلحت دیدن چه بود
ور نبودت ننگ و عار از کشتن من بعد قتل - آن تاسف خوردن و انگشت خائیدن چه بود
محتشم ای گشته در عالم بدین داری علم - بعد چندین ساله زهد این بت پرستیدن چه بود
غزل شماره ۲۴۶
یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود - یک شب ای ماه ز بیداد تو بیداد که بود
مردم از ذوق چودی تیغ کشیدی بر من - کامشب از درد درین کوی به فریاد که بود
دور از بزم تو ماندم که ز میشستم دست - ورنه آن کس که مرا توبه ز می داد که بود
تا به خاک رهم از کینه برابر کردی - آن که پا بر سرم از دست تو ننهاد که بود
بخت دور از تو چه میکرد به خواب اجلم - آن که ننمود درین واقعه ارشاد که بود
چون به ناشادی مردم ز تو شادان بودم - آن که ناشادی من دید و نشد شاد که بود
چون تو ماهی که نترسید ز آه من و داد - خرمن محتشم دلشده برباد که بود