فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۲۰۱

بی‌وفا یارا وفا و یاریت معلوم شد - داشتی دست از دلم دلداریت معلوم شد
شد رقیبم خصم و گفتنی جانبت دارم نگاه - آخرم کشتی و جانب داریت معلوم شد
بر دلم پر جوری از کین نهان کردی ولی - آن چه پنهان بود از پر کاریت معلوم شد
گفتمت مستی ز جام حسن و خونم ریختی - آری آری زین عمل هشیاریت معلوم شد
در قمار عشق خود را می‌نمودی خوش حریف - خوش حریفی از حریف آزاریت معلوم شد
دوش می‌کردی دلا دعوی بیزاری یار - امشب ای معنی ز آه و زاریت معلوم شد
این که می‌گفتی پشیمانم ز قتل محتشم - از تاسف خوردن ناچاریت معلوم شد

غزل شماره ۲۰۲

هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد - خستهٔ من نیمه جانی داشت احوالش چه شد
هیچ می‌پرسی که مرغی کز دیاری گاه گاه - می‌رسید و نامه‌ای می‌بود بربالش چه شد
هیچ کلک فکر میرانی بر این کان خسته را - جان نالان خود برآمد جسم چون نالش چه شد
در ضمیرت هیچ می‌گردد که پار افتاده‌ای - مرغ روحش گرد من می‌گشت امسالش چه شد
پیش چشمت هیچ می‌گردد که در دشت خیال - آهوی من بود مجنونی به دنبالش چه شد
پیش دستت چاکری استاده بد آخر ببین - مرگ افکندش ز پا غم کرد پامالش چه شد
ملک عیش محتشم یارب چرا شد سرنگون - گشت بختش واژگون اقبالش چه شد

غزل شماره ۲۰۳

هر خون که از درون ز دل مبتلا چکد - جوشد ز سوز سینه و از چشم ما چکد
گردد چو آه صاعقه‌انگیز ما بلند - زان ابر فتنه تفرقه باد بلا چکد
از شیشهای چرخ به دور تو بی‌وفا - در جام عاشقان همه زهر جفا چکد
آتش ز گل گلاب چکد این چه ناز کیست - کز گرمی نگه ز تو آب حیا چکد
من با تو گرم عشق و دل خونچکان کباب - تا بی تو زین کباب چه خونابه‌ها چکد
باشد به قتل خلق اشارت چو زهر قهر - از گوشه‌های ابروی آن بی‌وفا چکد
اعجاز حسن بین که مسیحا دم مرا - از لعل آتشین همه آب بقا چکد
در عرض درد ریختن آبرو خطاست - گیرم ز ابردست طبیبان دوا چکد
مگشای لب به عرض تمنا چو محتشم - آب حیات اگر ز کف اغنیا چکد