فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۱۳۷

زین نقش‌خانه کی من دیوانه جویمت - صورت طلب نیم که درین خانه جویمت
بیزم به جستجوی تو خاک دل خراب - گنجی عجب مدان که ز ویرانه جویمت
ای شمع دقت طلبم بین که در سراغ - ز آواز جنبش پر پروانه جویمت
عقلم فکند از ره و عشقم دلیل گشت - کز رهنمائی دل دیوانه جویمت
یک آشنا نشان توام در جهان نداد - شضد نوبت این زمان که ز بیگانه جویمت
ای خواب خوش که گمشده‌ای چند هر شبی - تا صبح از شنیدن افسانه جویمت
در کوی شوقم ای دریک دانه معبدی است - کانجا به ذکر سبحه صد دانه جویمت
جام فراق دادی و رفتی که در خمار - چون بی‌خودان به نعرهٔ مستانه جویمت

غزل شماره ۱۳۸

کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت - که برده دل ز تو ای دلبران شهر فدایت
غم که کرده خلل در خرام چابکت ای گل - ز رهگذر که در پاخلیده خارجفایت
سیاست که ز اظهار عشق کرده خموشت - که حرف مهر کسی سر نمی‌زند ز ادایت
اشارت که سرت را فکنده پیش به مجلس - که بسته راه نگه کردن حریف ربایت
سفارش که تو را راز دار کرده بدین سان - که مهر حقه راست لعل روح فزایت
گهی به صفحهٔ رو زلف می‌نهی که بپوشد - شکسته رنگی رخسار آفتاب جلایت
گهی به سنبل مو دست میکشی که نگردد - دلیل عاشقی آشفتگی زلف دوتایت
تو از کجا و گرفتن به کوی عشق کسی جا - سگ تصرف آن دلبرم که برده ز جایت
اگر نه جاذبهٔ عاشقی بدی که رساندی - عنان کشان ز دیار جفا به ملک وفایت
متاز کم ز نکویان سمند ناز که هستی - تو از برای یکی زار و صد هزار برایت
به محتشم که سگ توست راز خویش عیان کن - که چون جریده به آن کو روی دود ز قفایت

غزل شماره ۱۳۹

به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت - به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت
ازین بهتر نمی‌دانم طریق مهربانی را - که ننشینم ز پا تا جان دهم از مهر در پایت
توانم آن زمان در عشق لاف دردمندی زد - که از درمان گریزم تا بمیرم در تمنایت
خوش آن مردن که بر بالین خویشت بینم و باشد - اجل در قبض جان تن مضطرب من در تماشایت
چو روز مرگ دوزندم کفن بهر سبکباری - روان کن جانب من تاری از جعد سمن سایت
چو روی منکران عشق در محشر سیه گردد - نشان رو سفیدیهای ما بس داغ سودایت
چه مردم کش نگاهست این که جان محتشم بادا - بلا گردان مژگان سیاه و چشم شهلایت