فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۱۳۴

چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت - نی نی عقابی آمد و صیدی ربود و رفت
آن آفتاب کشور خوبی چو ماه نو - ظرف مرا به آن می تند آزمود و رفت
نقش دگر بتان که نمی‌رفت از نظر - آن به تن به نوک خنجر مژگان زدود ورفت
تیری که در کمان توقف کشیده داست - وقت وداع بر دل ریشم گشود و رفت
حرفی که در حجاب ز گفت و شنود بود - آخر به رمز گفت و به ایما شنود و رفت
از بهر پای بوس وداعی که رویداد - رویم هزار مرتبه بر خاک سود و رفت
افروخت آخر از نگه گرم آتشی - در محتشم نهفته برآورد دود و رفت

غزل شماره ۱۳۵

زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت - در چه ز عنبرین رسنت رفته رفته رفت
پیشت چو شمع اشگ بتان قطره قطره ریخت - صد آبرو در انجمنت رفته رفته رفت
من بودم و دلی و هزاران شکستگی - آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر - عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت
رفتی به مصر حسن و نرفتی ازین غرور - آن جا که بوی پیرهنت رفته رفته رفت
جان را دگر به راه عدم ده نشان که دل - در فکر نقطهٔ دهنت رفته رفته رفت
ای محتشم فغان که نیامد به گوش یار - آوازه‌ای که از سخنت رفته رفته رفت

غزل شماره ۱۳۶

بی‌پرده برآئی چو به صحرای قیامت - خلد از هوس آید به تماشای قیامت
هنگامه بگردد چو خورد غلغلهٔ تو - بر معرکه معرکه آرای قیامت
در حشر گر آید نم رحمت ز کف تو - روید همه شمشیر ز صحرای قیامت
در قتل من امروز مبر خوف مکافات - کاین داوری افتاد به فردای قیامت
بنشین و مجنبان لب عشاق که کم نیست - غوغای قیام تو ز غوغای قیامت
پروردهٔ تفتندهٔ بیابان تمنا - جنت شمرد دوزخ فردای قیامت
فرداست دوان محتشم از دست تو در حشر - با صد تن عریان همه رسوای قیامت