غزل شماره ۱۰۳
ای در درون جان ز دل من کرانه چیست - جائی چنین کراست درون آبهانه چیست
در هر زمان زمانه به شغلی قیام داشت - جز عشق در زمان تو شغل زمانه چیست
گر خون گرفتهای نگرفته عنان تو - این خون که میچکد ز سر تازیانه چیست
پرگار خود چو عشق به گردش در آورد - ظاهر شود که کار درین کارخانه چیست
گر عشق نیست واسطه بر گرد یک نهال - پرواز صد همای بلند آشیانه چیست
غالب حریف صحبت اگر دی نبوده غیر - امروزش این مصاحبت غالبانه چیست
گیرد ز من امانت جان قاصدی که او - گوید که در میان من و او نشانه چیست
چون چشم اوست نازی و از من بهانهای - خلقی برای آشتی اندر میانه چیست
خوابم گرفت محتشم از گفتههای تو - بیتی بخوان ز گفتهٔ سلمان بهانه چیست
غزل شماره ۱۰۴
مطرب بگو که این تری و این ترانه چیست - وین شعله در رگ و پی چنگ و چغانه چیست
ساقی صفای صبح جوانان پارسا - در درد تیره فام شراب شبانه چیست
واعظ تو را که دامن ازینها فتاده پاک - این آستین فشانی لایعقلانه چیست
خواب ملال تا رود از سر زمانه را - حرفی از آن یگانه بگو این افسانه چیست
ای کعبه رو که دور ز عشقی طواف تو - غیز از نظاره در و دیوار خانه چیست
یک جان چو درد و جسم نمیباشد ای حکیم - پس در دو کون ذات بدیع یگانه چیست
ای دل چو مرغ میفکند پر در این فضا - چندین هزار بیضه درین آشیانه چیست
کالای حسن او چو به قیمت نمیدهند - ای چشم پر در این همه عرض خزانه چیست
ابرست در تراوش و صبح است در طلوع - ساقی دگر برای تعلل بهانه چیست
دندان ز لعل و خال بتان محتشم بکن - تو مرغ دیگری هوس آب و دانه چیست
غزل شماره ۱۰۵
گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست - ور کنی جزم که مهر تو در آب و گل کیست
داد عصمت دهی از بهر رضای دل او - تا هوس پیشه بداند که دلت مایل کیست
سگت آهسته نهد پا به زمین از غیرت - تا بداند که سر کوی تو سر منزل کیست
بعد از آن هم که کنی به سملم از تاب حسد - ترسم از رشک بگویند که این به سمل کیست
برده این قافله از قافله مشگ سبق - یارب این عطرفشانی عمل محمل کیست
گرچه آواز وی از محفل او میشنوم - دلم از دغدغه خونست که در محفل کیست
محتشم زد چو گدایان در دریوزه عام - تا به این پی نتوان برد که او سائل کیست