غزل شماره ۱۰۲
درهم است آن بت طناز نمیدانم چیست - ملتفت نیست به من باز نمیدانم چیست
بودی بندهنواز آن مه و امروز از ناز - کرده قانون دگر ساز نمیدانم چیست
گوشهٔ چشم به من دارد و مخصوصان را - میکند سوی خود آواز نمیدانم چیست
صد ره افتاده نگاهش به غلط جانب من - این نگاه غلط انداز نمیدانم چیست
من گمان زد به گنه و آن بت بدخو کرده - با حریفان جدل آغاز نمیدانم چیست
راز در پرده و اهل غرض استاده خموش - غرض از پوشش این راز نمیدانم چیست
محتشم سر به گریبان حیل برده رقیب - فکر آن شعبده پرداز نمیدانم چیست
غزل شماره ۱۰۳
ای در درون جان ز دل من کرانه چیست - جائی چنین کراست درون آبهانه چیست
در هر زمان زمانه به شغلی قیام داشت - جز عشق در زمان تو شغل زمانه چیست
گر خون گرفتهای نگرفته عنان تو - این خون که میچکد ز سر تازیانه چیست
پرگار خود چو عشق به گردش در آورد - ظاهر شود که کار درین کارخانه چیست
گر عشق نیست واسطه بر گرد یک نهال - پرواز صد همای بلند آشیانه چیست
غالب حریف صحبت اگر دی نبوده غیر - امروزش این مصاحبت غالبانه چیست
گیرد ز من امانت جان قاصدی که او - گوید که در میان من و او نشانه چیست
چون چشم اوست نازی و از من بهانهای - خلقی برای آشتی اندر میانه چیست
خوابم گرفت محتشم از گفتههای تو - بیتی بخوان ز گفتهٔ سلمان بهانه چیست
غزل شماره ۱۰۴
مطرب بگو که این تری و این ترانه چیست - وین شعله در رگ و پی چنگ و چغانه چیست
ساقی صفای صبح جوانان پارسا - در درد تیره فام شراب شبانه چیست
واعظ تو را که دامن ازینها فتاده پاک - این آستین فشانی لایعقلانه چیست
خواب ملال تا رود از سر زمانه را - حرفی از آن یگانه بگو این افسانه چیست
ای کعبه رو که دور ز عشقی طواف تو - غیز از نظاره در و دیوار خانه چیست
یک جان چو درد و جسم نمیباشد ای حکیم - پس در دو کون ذات بدیع یگانه چیست
ای دل چو مرغ میفکند پر در این فضا - چندین هزار بیضه درین آشیانه چیست
کالای حسن او چو به قیمت نمیدهند - ای چشم پر در این همه عرض خزانه چیست
ابرست در تراوش و صبح است در طلوع - ساقی دگر برای تعلل بهانه چیست
دندان ز لعل و خال بتان محتشم بکن - تو مرغ دیگری هوس آب و دانه چیست