فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۷۸

روی تو که اختر زمین است - رشگ مه آسمان نشین است
قدت که بلای راستان است - کاهندهٔ سرو راستین است
اندام تو زیر پیرهن نیز - سوزندهٔ برگ یاسمین است
چشم سیهت به تیغ مژگان - گردنزن آهوان چین است
خال تو که هست نقطهٔ کفر - انگشت نمای اهل دین است
دشنام تو زان لبان شیرین - زهریست که غرق انگبین است
آن غمزه که گرم چشم‌بندی است - بازی ده عقل دوربین است
خاک در بنده کمینت - تاج سر بنده کمین است
در دیدهٔ محتشم خیالت - نقشی است که در ته نگین است

غزل شماره ۷۹

پای یکی به علت ادبار نارواست - رخش یکی به عرصهٔ اقبال در دو است
در افتاب وصل یکی گرم اختلاط - قانع یکی ز دور به یک ذره پرتو است
اما ازین چه غم که کهن دوستدار او - در خاطرش نشسته تر از عاشق نواست
شطرنج غایبانه شیرین به کوه کن - در دل به صد شکفتگی نرد خسرو است
زندان هجر او چه طلسمی است کاندران - نه طاقت نشست و نه راه بدر رو است
اعجاز عشق بین که تمنای هندویی - پاینده دار نام شهنشاه غزنو است
معلوم قدر دانهٔ اشک تو محتشم - جائی چنان که خرمن جانها به یک جواست

غزل شماره ۸۰

غمزه کز قوت حسنت دو کمان ساخته است - پیش تیرت دو دل امروز نشان ساخته است
در حضور تو و رسوای دگر غمزه مرا - از اشارات دو ابرو دو زبان ساخته است
هر نگاهت ز ره شعبده یک پیک نظر - به دو اقلیم دل از سحر روان ساخته است
جنبش گوشه ابروی تو در پهلوی غیر - پردلی را هدف تیر و کمان ساخته است
در مزاج تو اثر کرده هوائی و مرا - سرعت نبض گمانی که از آن ساخته است
نظر غیر که پاس نگهم می‌دارد - چهرهٔ راز مرا از تو نهان ساخته است
می‌توان ساختن از دیدهٔ غماز نهان - نیم نازی که اسیر تو بدان ساخته است
غیر اگر جرعه‌ای از پند ندادست تو را - سرت از صحبت یاران که گران ساخته است
غم عشق تو که خو کرده به جانهای عزیز - سخت با محتشم سوخته جان ساخته است