غزل شماره ۷۶
نقد غمت که حاصل دنیا و دین ماست - گنج خرابهٔ دل اندوهگین ماست
یاد تو زود چون رود از دل که همرهش - در اولین قدم نفس آخرین ماست
به خاک درگهت چه تفاوت اگر نهیم - سر بر زمین که کوی بلا سرزمین ماست
از کینه جوئی تو شکایت کنم چرا - کز شوخی آن چه نیست به یاد تو کین ماست
از توسن هوس ز ازل چون پیادهایم - رخش مراد تا به ابد زیر زین ماست
نور جبین ما نه ز تاثیر طاعت است - داغی کهن ز لاله رخی بر جبین ماست
ای مرغ دل حذر که خدنگ افکنی عجیب - از ابروان کشیده کمان در کمین ماست
در بزم او همیشه ملولم که ناگهان - افتد به فکر او که چرا همنشین ماست
تا میکنیم محتشم از لعل او سخن - ملک سخن تمام به زیر نگین ماست
غزل شماره ۷۷
بر درت کانجا سیاست مانع از داد من است - آن که بیزنجیر در بند است فریاد من است
آن که میگردد مدام از دور باش خشم و کین - دور دور از بارگاه خاطرت یاد من است
ای خوش آن مشکل که چون خسرو نداند حل آن - طبع شیرین بشکفد کاین کار فرهاد من است
دادن از روی زمین خاک بنیآدم به باد - کمترین بازیچهٔ طفل پریزاد من است
در جهان خاکی که هرگز ترنگردد جز با اشک - گر نشان جویند ازان خاک غم آباد من است
آن که پای مرغ دل میبندد از روی هوا - طبع سحرانگیز وحشی بند صیاد من است
انس آن بد الفت پیمان گسل با محتشم - همچو پیوند طرب با جان ناشاد من است
غزل شماره ۷۸
روی تو که اختر زمین است - رشگ مه آسمان نشین است
قدت که بلای راستان است - کاهندهٔ سرو راستین است
اندام تو زیر پیرهن نیز - سوزندهٔ برگ یاسمین است
چشم سیهت به تیغ مژگان - گردنزن آهوان چین است
خال تو که هست نقطهٔ کفر - انگشت نمای اهل دین است
دشنام تو زان لبان شیرین - زهریست که غرق انگبین است
آن غمزه که گرم چشمبندی است - بازی ده عقل دوربین است
خاک در بنده کمینت - تاج سر بنده کمین است
در دیدهٔ محتشم خیالت - نقشی است که در ته نگین است