غزل شماره ۷۳
از اشگ گرم چشم ترم کان آتش است - وین موجهای خون گل طوفان آتش است
آهم شرر فشان شده یاران حذر کنید - کاین آه در تراوش باران آتش است
اشگی که میرسد ز درونم به چشم تر - سیلی است کش گذر به بیابان آتش است
آه بلند شعلهٔ من گرد کوی او - شب تا به روز مشعله گردان آتش است
چشم کرشمه ساز تو را از نگاه گرم - پیوند تیر غمزه به پیکان آتش است
از آه من مپوش رخ آتشین که باد - هرچند جان گزاست ولی جان آتش است
دود درون محتشم از بس صفای دل - مانا به شعلههای درخشان آتش است
غزل شماره ۷۵
این صید هنوز نیم رام است - این کار هنوز ناتمام است
این ماه هنوز نو طلوع است - این نخل هنوز نو قیام است
تیغش رقم حیات بزدود - با آن که هنوز در نیام است
در هفت زمین تزلزل انداخت - سروش که هنوز نوخرام است
یک باره نگشته گرم جولان - کش باره هنوز نو لجام است
در محمل ناز مطمئن نیست - کش ناقه هنوز بیزمام است
دیگ هوس ز آتش اوست - در جوش ولی هنوز خام است
لطفش به من از کسان نهانست - این لطف هنوز لطف عام است
دیوان منگار محتشم زود - کاین نظم هنوز بینظام است
غزل شماره ۷۶
نقد غمت که حاصل دنیا و دین ماست - گنج خرابهٔ دل اندوهگین ماست
یاد تو زود چون رود از دل که همرهش - در اولین قدم نفس آخرین ماست
به خاک درگهت چه تفاوت اگر نهیم - سر بر زمین که کوی بلا سرزمین ماست
از کینه جوئی تو شکایت کنم چرا - کز شوخی آن چه نیست به یاد تو کین ماست
از توسن هوس ز ازل چون پیادهایم - رخش مراد تا به ابد زیر زین ماست
نور جبین ما نه ز تاثیر طاعت است - داغی کهن ز لاله رخی بر جبین ماست
ای مرغ دل حذر که خدنگ افکنی عجیب - از ابروان کشیده کمان در کمین ماست
در بزم او همیشه ملولم که ناگهان - افتد به فکر او که چرا همنشین ماست
تا میکنیم محتشم از لعل او سخن - ملک سخن تمام به زیر نگین ماست