فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

غزل شماره ۴۹

خیالش را به نوعی انس در جان من است امشب - که با این نیم جانیها دو جانم در تنست امشب
به صحبت هر که را خواند نهان آرد به قتل آخر - مرا هم خوانده گویا نبوت قتل منست امشب
به کف شمشیر و رد سر باده چند اغیار را جوئی - مرا هم هست جانی کز غرض خونخوردنست امشب
ز بدمستی به مجلس دستم اندر گردن افکندی - اگر من جان برم صدخونت اندر گردنست امشب
سری کز باده بودی بر سر دوش سرافرازان - به هشیاری من افتاده را در دامنست امشب
سرم کوبند اگر چون زر بهم باشد به مهر او - که دل اسرار آن طرف عیار مخزنست امشب
ز بزم دوست محروم از زبان خود شدم اما - چه‌ها دربارهٔ من بر زبان دشمن است امشب
از آن خلعت که بر قد رقیب از لطف میدوزی - هزارم سوزن الماس در پیراهن است امشب
دمی بر محتشم پیما می دیدار ای ساقی - که ذوقش جرعه خواه از باده مردافکن است امشب

غزل شماره ۵۰

بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب - فتنه در خانه آن چشم سیاهست امشب
دی گریبان رد حسن مه کنعانی بود - از صفا تابده پنجهٔ ماهست امشب
دوشم از عشق نهان هر گوهر راز که بود - پیش آن بت همه در رشتهٔ آهست امشب
به نظر بازی من گرنه گمان برده چرا - کار چشمش همه دزدیده نگاهست امشب
بهر ضبط من مجنون که کهن سلسله‌ام - فتنه از گیسوی او سلسله خواهست امشب
حسن را این همه بر آتش رخسارهٔ او - دامن افشانی از آن طرف کلاهست امشب
می‌رسد یار کشان دامن و در بزم خروش - که آستان روب گدا دامن شاهست امشب
بر چو من پر گنهی دم به دم از گوشهٔ چشم - نگه او اثر عفو گناهست امشب
محتشم پیک نظر گرنه سبک پاست چرا - کوه تمکین توبی وزن چو کاهست امشب

غزل شماره ۵۱

وصلم نصیب شد ز مددکاری رقیب - یاران مفید بود بسی یاری رقیب
در شاه راه عشق کشیدم ز پای دل - صد خار غم به قوت غمخواری رقیب
بیزاریش چو داد ز یارم برات وصل - من نیز میدرم خط بیزاری رقیب
از جام هجر یار چوسرها شود گران - ما هم کنیم فکر سبکساری رقیب
در دوست دشمنی من درمانده مانده‌ام - بیچاره از محبت ناچاری رقیب
ما را بسی مقرب دلدار کرده است - دوراست این عمل ز علمداری رقیب
ترسم که عاقبت شود افسرده محتشم - بازار عشق ما ز کم آزاری رقیب