فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

شماره ۶۴

هر کجا حیرانم اندر چشم گریانم توئی - روی در هرکس که دارم قبلهٔ جانم توئی
گرچه در بزم دگر شبها چو شمعم در گداز - آن که هر دم می‌کشد از سوز پنهانم توئی
گرچه هستم موج خور در بحر شوق دیگری - آن که از وی غرقه صد گونه طوفانم توئی
گرچه خالی نیست از سوز بت دیگر دلم - آن که آتش می‌زند در ملک ایمانم توئی
گرچه بنیاد حضورم نیست زان مه بی‌قصور - جنبش افکن در بنای صبر و سامانم توئی
گرچه زان گل همچو بلبل نیستم بی‌نالهٔ - غلغل‌افکن در جهان از آه و افغانم توئی
گرچه نمناکست زان یک دانهٔ گوهر دیده‌ام - قلزم انگیز از دو چشم گوهر افشانم توئی
گرچه می‌آلایم از دیدار او دامان چشم - گل‌رخی کز عصمت او پاک دامانم توئی
گرچه جای دیگرم در بندگی چون محتشم - آن که او را پادشاه خویش میدانم توئی

غزلیات

غزل شماره 1

زلف و قدراست ای بت سرکش چشم و رخت راست ای گل رعنا - سنبل و شمشاد هندو چاکر نرگس و لاله بنده و لالا
ساخته ظاهر معجز لعلت ز آتش سوزان چشمهٔ حیوان - کرده هویدا صنع جمالت در گل سوری عنبر سارا
آتش آهم ز آتش رویت سیل سرشگم بیمهٔ رویت - این ز درون زد شعله بگردون وان ز برون شد تا به ثریا
محو ستادند عابد و زاهد مست فتادند راکع و ساجد - دوش که افکند در صف رندان جام هلالی شور علالا
وقت مناجات کز ته دل شد جانب گردون نعرهٔ مستان - پرده دریدی گر نشنیدی شمع حریفان بانگ سمعنا
مایهٔ دولت پایهٔ رفعت نقد هدایت گنج سعادت - هست در این ره ای دل گمره دانش دانا دانش دانا
حسن ازل را بهر طلبکار هست ظهوری کز رخ مقصود - پرده بر افتد گر کند از میل وحش خیالی چشم به بالا
محتشم اکنون کز کشش دل نیست گذارم جز بدر او - پیش رقیبان همچو غریبان نیست بدادم جز به مدارا