شماره ۵۹
برای خاطر غیرم به صد جفا کشتی - ببین برای که ای بیوفا کرا کشتی
بران دمی که دمیدی نهان بر آتش غیر - چراغ انجمن افروز عشق ما کشتی
رقیب دامن پاکت گرفت و پاک نسوخت - دریغ و درد که زود آتش حیا کشتی
چو من هلاک شوم از طبیب شهر بپرس - که مرگ کشت مرا یا تو بیوفا کشتی
کسی ندیده که یک تن دو جا شود کشته - مرا تو آفت جان صد هزار جا کشتی
سرم ز کنگر غیرت بر اهل درد نما - مرا چو بر در دروازه بلا کشتی
حریف درد تو شد محتشم به صد امید - تو بیمروتش از حسرت دوا کشتی
شماره ۶۰
به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی - ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل - که اعتماد بر آن مایهٔ حیل کردی
مرا محل ستادن نماند در کویت - ز بس که با دگران لطف بیمحل کردی
بر آن شدی که کنی نام خویش بر دل غیر - خیال سکه زدن بر زر دغل کردی
نبود بد عمل من چرا در آزارم - عمل به قول رقیبان بدعمل کردی
بسی مدد ز اجل خواست روزگارو نکرد - مرا به گور ولیکن تو بیاجل کردی
نبود مثل تو اول کسی چرا آخر - بناکسی همه جا خویش را مثل کردی
و گر چه پاس تو دارم به چشم رمز شناس - که آنچه در نظرم بود محتمل کردی
حدیث نیک دهد یار محتشم دیگر - بگو چو ختم حکایت برین غزل کردی
شماره ۶۱
به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی - دلیرم کردی اول در سخن آنگاه رنجیدی
ز من در باب آن زلف و زنخدان خواستی حرفی - چو من از ریسمانت رفتم اندر چاه رنجیدی
به تیغت نیم به سمل گشته بود ای ماه مرغ دل - چو از تقصیر خویشت ساختم آگاه رنجیدی
به کشتن سر بلندم دیر میکردی چه گفتم من - که بر قدم لباس شوق شد کوتاه رنجیدی
دهانت را چه گفتم هیچ بر من خرده نگرفتی - ولی این حرف چون افتاد در افواه رنجیدی
ز ره صد ره برون شد غیر و طبعت زو نشد رنجه - چرا زین بی دل گمره به یک بیراه رنجیدی
حدیث محتشم بر خاطرت ماند گران اول - چو بد تاویل کرد آن حرف را بدخواه رنجیدی