فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

شماره ۵۰

گشت دیگر پای تمکینم سبک در راه او - صبر بی لنگر شد از شوق تحمل گاه او
داد شاه غیرتم تشریف استغنا ولی - راست برقدم نیامد خلعت کوتاه او
شوق او را خفت تمکین من در خاطر است - من گرانی چون کنم برعکس خاطرخواه او
دل به حکم خویش می‌باشد چو غالب شد هوس - گرچه عمری اورعیت بود و غیرت شاه او
شد به چشمم باز شیرین خوش، خوش آن زهر عتاب - کز دم ابرو چکاند حاجب درگاه او
دل ز پابوس سگش گر مهر ننهادی به لب - گوش بگرفتی جهانی از سفیر آه او
محتشم زود از ره رنجش بدانش پا کشید - ور نه غیرت کنده بود از کین درین ره چاه او

شماره ۵۱

قیاس خوبی آن مه ازین کن کز جفای او - به جان هرچند رنجم بیشتر میرم برای او
به کارم هر گره کاندازد آن پیمان گسل گردد - مرا دل‌بستگی افزون به زلف دلگشای او
دل آزارست اما آنقدر دانسته دلداری - که بیزار است از آزادی خود مبتلای او
جفاکار است لیکن می‌دهد زهر جفاکاری - چنان شیرین که از دل می‌برد ذوق وفای او
بلای جان ناساز است و جانبازان شیدا را - میسر نیست یکدم شاد بودن بی‌بلای او
شه اقلیم بیداد است و مظلومان محنت کش - برای خود نمی‌خواهد سلطانی ورای او
نخواهد محتشم جز آستانش مسندی دیگر - که مستغنی است از سلطانی عالم گدای او

شماره ۵۲

چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو - صد ره کنم در زیر لب خود را بلاگردان تو
در جلوهٔ تو نازک میان کوشیده بهر من به جان - من کرده در زیر زبان جان را فدای جان تو
در رقص هرگه بسته‌ای زه بر کمان دلبری - من تیر نازت خورده و گردیده‌ام قربان تو
چون رفته‌ای دامن‌کشان من از تخیل سوده‌ام - بر پرده‌های چشم خود منت کشان دامان تو
هر شیوه کز شرم و حیا در پرده بودت ای پری - از پرده آوردی برون ای من سگ عرفان تو
از حاضران در غیرتم با اینکه هست از یک دلی - روی اشارتها به من از عشوهٔ پنهان تو
کاکل پریشان چون روی گامی گران کن جان من - تا جان فشاند محتشم بر جعد مشک افشان تو