فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

شماره ۲۶

بترس از آن که درآرد سر از دهان من آتش - به جانب تو کشد شعله از زبان من آتش
بترس از آن که ز آمیزشت به چرب زبانان - شود زبانه‌کش از مغز استخوان من آتش
بترس از آن که چه باران لطف بر همه باری - به برق آه زند در دل تو جان من آتش
بترس از آن که ز حرف حریف سوز نوشتن - به جانب تو زند در قلم بنان من آتش
بترس از آن که چه سک دامن تو گیرم و گیرد - بدامنت ز زبان شرر فشان من آتش
بترس از آن که چو من تیر آه افکنم از دل - به جای تیر جهد از دم کمان من آتش
بترس از آن که ز سوزنده شعرها گه و بیگه - به مجلست فکند محتشم لسان من آتش

شماره ۲۷

سخن درست بگویم اگرچه میترسم - که آتش از دهنم سر برآرد از اعراض
به غیر عهد نهان نیستی ازو دیدم - که بر محبت ما بی‌دریغ زد مقراض

شماره ۲۸

داردم در زیر تیغ امروز جلاد فراق - تا چه آید بر سرم فردا زبیداد فراق
بود بنیاد طلسم جسم من قائم به وصل - ریخت ذرات وجودم را ز هم باد فراق
من که بودم مرغ باغ وصل حالم چون بود - با دل پرآرزو در دام صیاد فراق
وصل خود موکب روان کرد ای رفیقان کو دگر - دادرس شاهی که پیش او برم داد فراق
داشتم در زیر بار عشق کاری ناتمام - چرخ گردون را تمام اما بامداد فراق
خانه تن شد خراب از سستی بنیاد وصل - وای گر جان یابد استحکام بنیاد فراق
محتشم دل بر هلاکت نه که صد ره خوش‌تر است - وحدت آباد فنا از وحشت آباد فراق