شماره ۲۱
روی ناشسته چو ماهش نگرید - چشم بیسرمهٔ سیاهش نگرید
بر سر سرو ملایم حرکات - جنبش پر کلاهش نگرید
نگهش با من و رویش با غیر - غلط انداز نگاهش نگرید
مهر من گشته یکی صد ز خطش - اثر مهر و گیاهش نگرید
شاه حسنش سپه آورده ز خط - عالم آشوب سپاهش نگرید
عذرخواهی کندم بعد از قتل - عذر بدتر ز گناهش نگرید
میرود غمزه زنان از کشته - پشتهها بر سر راهش نگرید
دود از چرخ برآورده دلم - اثر شعلهٔ آهش نگرید
محتشم کوه ستم راست ستون - تن کاهیده چو کاهش نگرید
شماره ۲۲
بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید - فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر - کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید
شهر دل زود بپرداز که از چار طرف - لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید
مژده محمل مه کوکبهای میآرند - از درون رخش برون تاز که جمازه رسید
میوهٔ وصل تو آن به که گذارم به رقیب - از ریاض دگرم چون ثمر تازه رسید
ساقیا باده ز خمخانهٔ دیگر برسان - که درین بزم مرا کار به خمیازه رسید
محتشم طرح کتاب دیگر افکند مگر - کار اوراق جلالیه به شیرازه رسید
شماره ۲۳
باز جائی رفتهام کز روی یارم شرمسار - روی برگشتن ندارم شرمسارم شرمسار
در تب عشقم هوس فرمود نا پرهیزیی - کاین زمان تا حشر از آن پرهیزگارم شرمسار
با رخ و زلفش دلم شرط قراری کرده بود - هم از آن شرحم خجل هم زان قرارم شرمسار
قول و فعل و عهد و شرطم بود پیشش معتبر - پیش او اکنون به چندین اعتبارم شرمسار
کار من یکباره مشکل شد در این عشق و هوس - ای اجل بازا که من زین کار و بارم شرمسار
همچو نعلم پیش او چشم از زمین برداشتن - نیست ممکن بس کزان زیبا سوارم شرمسار
محتشم بر شاخ دیگر بلبل دل را نشاند - من چه نرگس از رخ آن گلعذارم شرمسار