شماره ۲۰
شعلهٔ حسن تو بالاتر ازین میباید - برق این شعله هویدا تر ازین میباید
نیم به سمل شدهای فیض تمام از تو نیافت - خنجر ناز تو براتر ازین میباید
طاق ابروی کجت طاقت من طاق نساخت - غرهٔ حسن تو غراتر ازین میباید
شعلهٔ نیم نظرهای توام پاک بسوخت - آری اسباب مهیا تر ازین میباید
من ز تقصیر تو رسوای دو عالم نشدم - شهرهٔ عشق تو رسوا تر ازین میباید
نیست کوتاه ز دامان تو دست همه کس - پایه وصل تو بالاتر ازین میباید
با گدائی که حریص است به دریوزه وصل - سگ کوی تو به غوغاتر ازین میباید
محتشم خواهی اگر دغدغه ناکش سازی - غزلی وسوسه فرماتر ازین میباید
شماره ۲۱
روی ناشسته چو ماهش نگرید - چشم بیسرمهٔ سیاهش نگرید
بر سر سرو ملایم حرکات - جنبش پر کلاهش نگرید
نگهش با من و رویش با غیر - غلط انداز نگاهش نگرید
مهر من گشته یکی صد ز خطش - اثر مهر و گیاهش نگرید
شاه حسنش سپه آورده ز خط - عالم آشوب سپاهش نگرید
عذرخواهی کندم بعد از قتل - عذر بدتر ز گناهش نگرید
میرود غمزه زنان از کشته - پشتهها بر سر راهش نگرید
دود از چرخ برآورده دلم - اثر شعلهٔ آهش نگرید
محتشم کوه ستم راست ستون - تن کاهیده چو کاهش نگرید
شماره ۲۲
بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید - فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر - کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید
شهر دل زود بپرداز که از چار طرف - لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید
مژده محمل مه کوکبهای میآرند - از درون رخش برون تاز که جمازه رسید
میوهٔ وصل تو آن به که گذارم به رقیب - از ریاض دگرم چون ثمر تازه رسید
ساقیا باده ز خمخانهٔ دیگر برسان - که درین بزم مرا کار به خمیازه رسید
محتشم طرح کتاب دیگر افکند مگر - کار اوراق جلالیه به شیرازه رسید