فهرست کتاب


دیوان اشعار

محتشم کاشانی

شماره 11

یارب چه مهر خوبان حسن از جهان برافتد - گیرد بلا کناری عشق از میان برافتد
دهر آتشی فروزد کابی بر آن توان زد - داغ درون نماند سوز نهان برافتد
عشق از تنزل حسن گردد به خاک یکسان - نام و نشان عاشق زین خاکدان برافتد
رخسار عافیت را کایام کرده پنهان - باد امان بجنبد برقع از آن برافتد
ابروی حسن کز ناز بستست بر فلک زه - تابی خورد ز دوران زه زان کمان برافتد
تخفیف یابد آزارد خلقی شود سبکبار - از پشت صبر و طاقت بار گران برافتد
از محتشم نجوئید تحسین حال خوبان - هم نکته جو نماند هم نکته دان برافتد

شماره ۱۲

بخت چون بر نقد دولت سکهٔ اقبال زد - هم شب شاهی در درویش فرخ فال زد
جسم خاکی شد سپند و بستر آتش آن زمان - کان گران تمکین در این مضطرب احوال زد
طایر گرم آشیان خواب از وحشت پرید - فتنهٔ تیری از کمین بر مرغ فار غبال زد
ساقی دولت به دستم ساغری پر فیض داد - مطرب عشرت به گوشم نغمهٔ پر خال زد
آن که می‌کشتش خمار هجر در کنج ملال - از شراب وصل ساغرهای مالامال زد
پیش از آن کاید به اقبال آن شه اقلیم حسن - جانم از تن خیمه بیرون بهر استقبال زد
محتشم زد بر سپاه غم شبیخون شاه وصل - بر به ملک دل ز عشرت خیمهٔ اجلال زد

شماره ۱۳

الهی تا ز حسن و عشق در عالم نشان باشد - به کام عشق بازان شاه حسنت کامران باشد
الهی خلعت حسنت که جیبش ظاهر است اکنون - ظهور دامنش تا دامن آخر زمان باشد
الهی تا ز باغ حسن خیزد نخل استغنا - تذر و عصمتت را برترین شاخ آشیان باشد
الهی تا هوس باشد کنار و بوس طالب را - شه حسن تو را تیغ تغافل در میان باشد
الهی عاشق از معشوق تا باشد تواضع جو - دو ابروی تو را تیر تکبر در کمان باشد
الهی تا طلب خواهنده باشد ابروی پرچین - چو ماری گنج یاقوت لبت را پاسبان باشد
الهی محتشم چشم خیانت گر کند سویت - به پیش ناوک خشم تو چشم او نشان باشد