فهرست کتاب


خودشناسی برای خودسازی

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی‏‏

تدبیر اراده

از بحث‌های گذشته، کمال نهایی و مقصد سیر تکاملی انسان، و هم چنین خط مشی اساسی و نقشه کلیِ سیر و سلوک، شناخته شد و تعیین خطوط جزئی و دقیق آن به عهده علم اخلاق و فقه است. آخرین بخش این بحث، درباره تدبیر نفس برای پیمودن راه تکامل است؛ یعنی شناختن این که چگونه می‌توانیم مقدماتی برای تصمیم قاطع و اراده جدی بر پیمودن مراحل عبادت و انجام وظایف بندگی فراهم کنیم.
می دانیم که در هر موجود زنده، دو خاصیت اساسی، ادراک و حرکت ارادی، وجود دارد که مجموع آن‌ها به تعبیر منطقی، نشان دهنده فصل و امتیاز جوهریِ حیوان است.
در انسان نیز که موجود زنده ممتازی است، این دو خاصیت به صورت گسترده تر و پیچیده تر و عمیق تری وجود دارد که دو دستگاه مشترک روان تنی را تشکیل می‌دهد: یکی دستگاه ادراک، و دیگری دستگاه اراده. کار این دو دستگاه، به قدری به هم مرتبط و وابسته است که گاهی بر دانشمندان ریزبین هم مشتبه می‌شود. برای این که از کیفیت پیدایش اراده و ارتباط آن با دستگاه ادراک آگاه شویم، خوب است مقدمتاً نظری به انواع ادراکات و هم چنین کشش‌ها و جاذبه‌هایی که منشأ پیدایش اراده می‌شوند، بیفکنیم.
﴿ صفحه 100﴾
فلاسفه و دانشمندان از دیرباز به بررسی ادراکات و غرایز بشر پرداخته و آن‌ها را به صورت‌های مختلفی دسته بندی کرده اند. ما در این جا صرف نظر از بحث‌های مصطلح علمی و نتیجه گیری‌های فلسفی، به مطالعه اجمالی درباره فعل و انفعالات روانی خود، در مورد ادراک و هم چنین خاستگاه‌های اراده و کیفیت انگیزش آن و پیدایش کار ارادی می‌پردازیم تا شناخت‌های لازم برای خودسازی و جهت دهیِ صحیح و الهی به کارهای خود را به دست آوریم.

دستگاه ادراک

ادراک در انسان به صورت‌های گوناگونی تحقق می‌پذیرد که به طور فشرده به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
یک سلسله ادراکات، همراه با فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی و فیزیولوژیکیِ خاص، بین موارد خارجی و اندام‌های حسی، حاصل می‌شود؛ مانند دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن و بساویدن.
دسته دیگر از ادراکات جزئی، بدون تماس با مواد خارج از بدن حاصل می‌شود؛ مانند احساس گرسنگی و تشنگی.
دسته دیگری از ادراکات ما در درون ذهن و به وسیله نیروهای روانیِ خاصی حاصل می‌شود که دارای انواع مختلف است و تحقیق درباره انواع و مشخصات و قوای مربوط به آن‌ها و هم چنین درباره ارتباط یا عدم ارتباط آن‌ها با دستگاه عصبی، از حوصله این بحث خارج است.
اجمالا ما در خود می‌یابیم که مدرکات حس ظاهر، پس از قطع ارتباط اندام‌های حسی با جهان خارج، به شکلی در ذهن باقی می‌ماند وپس از غفلت یا فراموشی، مجدداً به خاطر می‌آید و در صفحه آگاه ذهن منعکس می‌شود، و هم چنین مدرکات حس باطن و حالات انفعالی و دیگر امور ادراکی.
﴿ صفحه 101﴾
نوع دیگر فعالیت ذهن، مربوط به درک مفاهیم کلی است که با تجرید ادراکات جزیی و یا به صورت دیگری تحقق می‌پذیرد، و مشابه آن، ساختن مفاهیم خاصی است که از آن‌ها به «معقولات ثانیه» تعبیر می‌شود؛ مانند مفهوم وجود و عدم و وجوب و امکان.
نوع دیگر فعالیت ذهن، در مورد ادراکات مرکب و ساختن قضایا است که نوعی وحدت بین مفهوم‌های متعدد ایجاد می‌کند. و هم چنین با ترکیب دو قضیه با شرایط خاص، به درک قضیه دیگری به نام «نتیجه برهان» نایل می‌شود.
در این جا خوب است توضیح مختصری درباره قضایا بدهیم:
قضایای ذهنی را از یک نظر، به بدیهی و اکتسابی و از نظر دیگر، به نظری و عملی تقسیم می‌کنند و معمولاً ادراکات نظری را به «عقل نظری» و ادراکات عملی را به «عقل عملی» نسبت می‌دهند و عقل عملی را به قوه‌ای که فرمان می‌دهد و اراده را برمی انگیزد، معرفی می‌کنند و گاهی چنین تصور می‌شود که اراده، وابسته به عقل عملی و یا حتی معلول آن است. در صورتی که در جای خود به اثبات رسیده است که عقل نظری و عملی، دو قوه جداگانه نیستند و ادراک عملی، تفاوت جوهری با ادراک نظری ندارد و کار عقل در مورد ادراکات عملی، عیناً مانند کار آن در مورد ادراکات نظری است؛ یعنی عقل، رابطه بین فعل و نتیجه آن را درک می‌کند؛ عیناً مانند رابطه علّی و سببی بین هر سبب و مسبب و هر حرکت و غایت. و این ادراک هنگامی که به کمک نیروی مفهوم سازیِ ذهن در قالب مفاهیم اعتباری ریخته شود، به صورت فرمان‌های عقل در می‌آید وگرنه کار عقل، در حقیقت، جز درک نیست و رابطه مستقیمی با اراده وبعث و تحریک ندارد. باید و نبایدهایی که در مورد افعال انسان به عقل
﴿ صفحه 102﴾
نسبت داده می‌شود، مانند باید و نبایدهایی است که دانشمندان علوم طبیعی و ریاضی، در مقام بیان قوانین آن علوم، به کار می‌برند.
نوع دیگری از ادراک نیز برای همه وجود دارد و آن عبارت است از علوم حضوریِ نفس به خود و قوا و افعال و ابزارهای بدنی و تأثرات عصبی. هم چنین نوعی ادراک حضوری در مورد مبادی عالیه مبدأ اعلی وجود دارد که در آغاز برای افراد عادی ناآگاهانه است و باید با تلاش و کوشش، آن را به آگاهی برسانند.
غیر از این ادراکات همگانی و شناخته شده، ادراکات دیگری نیز وجود دارد، مانند تله پاتی و علومی، که از جنّیان یا ارواح یا در حال هیپنوتیزم و منیاتیسم تلقی می‌شود یااطلاعاتی که برای مرتاضان حاصل می‌گردد وهم چنین وساوس شیطانی والهامات ملکی و رحمانی.
بالاتر از همه این ادراکات، وحی است که از طرف پروردگار متعال به حضرات انبیاء(علیهم السلام) القا می‌شود و مشابه آن، الهام و تحدیثی است که برای دیگر بندگان برگزیده نیز حاصل می‌گردد؛ چنان که به مادر حضرت موسی(علیه السلام) مژده بازگشت فرزند و رسیدن او به مقام رسالت داده شد و هم چنین مطالبی که به حضرت مریم(علیها السلام) القا گردید و علومی که به ائمه اطهار(علیهم السلام) الهام می‌شود و حقیقت آن‌ها جز برای کسانی که خودشان دریافته اند، روشن نیست.
علاوه بر این که هر دریافت و ادراکی، همراه با تفسیر منطقی و فلسفی آن نیست؛ چنان که همه ما با وساوس شیطانی سر و کار داریم و نتیجه آن‌ها را آشکارا در خود می‌یابیم؛ ولی نمی‌توانیم ماهیت آن‌ها را بیان کنیم. راه عمومی برای تصدیق به اصل و چگونگیِ پیدایش این گونه ادراکات ـ صرف نظر از مشاهده آثار آن‌ها ـ عبارت است از تعبد به قول معصوم(علیهم السلام)یا نقل کسانی که خودشان یافته‌اند و گفتارشان مورد اعتماد است.
﴿ صفحه 103﴾

دستگاه اراده

در انسان میل‌ها و کشش‌ها و جاذبه‌هایی وجود دارد که منشأ پیدایش اراده و حرکت ارادی می‌شود. روان شناسان انواع بسیاری از میل‌های طبیعی و فطری را بررسی کرده و آن‌ها را به دسته‌های متعددی تقسیم کرده‌اند و در تعداد و کیفیت دسته بندیِ آن‌ها اختلاف نظرهایی دارند. ما در این جا به ذکر انگیزه‌ها و میل‌هایی که وجداناً در خود می‌یابیم (بدون تقید به اصطلاح و پیروی از مکتب خاصی) می‌پردازیم.
بعضی از انگیزه‌ها ارتباط روشنی با فعل و انفعالات شیمیایی وفیزیولوژیکیِ بدن دارند؛ مانند میل خوردن و آشامیدن که از آغاز ولادت تا هنگام مرگ در انسان وجود دارد و در حال نیاز بدن به مواد غذایی و آب، برانگیخته می‌شود و هم چنین مانند میل جنسی که در اثر ترشح هورمون‌های خاصی در سنین بلوغ ظاهر می‌گردد.
دسته بندیِ دیگری از انگیزه ها، حالات بدنیِ خاصی را به دنبال دارند و افراد سطحی چنین می‌پندارند که آن انگیزه‌های روانی، همان حالات بدنی است؛ مانند میل به دفاع و انتقام که به صورت خشم ظاهر می‌شود و در اثر آن، رنگ صورت برافروخته و رگ‌های گردن پر می‌شود. و نظیر آن، میل به فرار از خطر است که نوعی دفاع به شمار می‌رود.
دسته دیگری از انگیزه‌ها را «عواطف» تشکیل می‌دهد که مهم تر از همه، عواطف خانوادگی و اجتماعی است.
یکی دیگر از غرایز انسان، کنجکاوی و حقیقت جویی است که آدمی را وادار به کشف مجهولات و کسب اطلاع از واقعیات می‌کند.
دیگری غریزه قدرت طلبی و یافتن تسلط و چیرگی و توسعه دایره فعالیت است.
﴿ صفحه 104﴾
نوع دیگری از غرایز، مربوط به کسب عناوین اعتباری، از قبیل جاه و مقام و استقلال شخصیت است.
نوع دیگری از امیال، فطری مربوط به جمال‌ها و کمال‌های ظاهری و معنوی است که انسان را برای تحصیل انواع کمالات و زیبایی‌های قابل اکتساب و ارتباط و پیوستگی با اشیای کامل و جمیل و سرانجام، خضوع در برابر کمال اصیل برمی انگیزد.
ریشه همه غرایز انسان را می‌توان حب ذات دانست که ابتدا دو شاخه اصلیِ «حفظ موجودیت» و «تحصیل کمالات ممکن» از آن خارج می‌شود و حفظ موجودیت، به لحاظ تعلق به فرد یا نوع و به لحاظ رفع نیازمندی‌ها و دفع خطرها به اشتهای خوردنی و آشامیدنی و شهوت جنسی و حس دفاع و فرار و انتقام و عواطف خانوادگی و اجتماعی منشعب می‌گردد.
هم چنین شاخه تحصیل کمالات، مشتمل بر غریزه‌های کنجکاوی و قدرت طلبی و جاه طلبی و عشق به کمال و جمال است.
اما نباید پنداشت نموداری که طرح کردیم به معنای حصر همه غرایز و امیال انسانی است. هم چنین نباید تصور کرد که دسته بندیِ آن‌ها به معنای انفکاک کلی آن‌ها در مقام تأثیر است؛ زیرا ممکن است در کار واحدی چند غریزه، دست اندرکار باشند.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که جداکردن امیال و کشش‌ها از علوم و ادراکات، به معنای انکار شعوری بودن آن‌ها نیست؛ زیرا بدیهی است که این جاذبه‌ها و حالات روانی، مانند جاذبه مغناطیس نیست که بدون درک و شعور تحقق یابد، بلکه منظور این است که بین دستگاه ادراک محض و دستگاه اراده، از جهت وجود کشش و انگیزش در دستگاه دوم و نبودن آن در دستگاه اول فرق گذاشته شود و رابطه بین
﴿ صفحه 105﴾
آن‌ها بررسی گردد تا آگاهیِ بیش تری به پدیده‌های روانی، برای تدبیر و کنترل آن‌ها حاصل آید.