طیبات و خبائث
از آنجا که قرآن در مورد انحرافات ریشه دار از روش تاءکید و تکرار در لباسهای مختلف استفاده می کند، در این آیات بار دیگر به مساءله تحریم بی دلیل پاره ای از غذاهای حلال و سالم در عصر جاهلیت به وسیله مشرکان باز می گردد، منتهی روی سخن را در اینجا به مؤمنان می کند در حالی که در آیات گذشته روی سخن به همه مردم بود.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 581@@@
می فرماید: ((ای افراد با ایمان از نعمتهای پاکیزه که به شما روزی دادهایم بخورید)) (یا ایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم ).
((و شکر خدا را بجا آورید اگر او را می پرستید)) (و اشکروا لله ان کنتم ایاه تعبدون ).
این نعمتهای پاک و حلال که ممنوعیتی ندارد و موافق طبع و فطرت سالم انسانی است برای شما آفریده شده است چرا از آن استفاده نکنید؟!.
اینها به شما نیروئی میبخشد تا بتوانید وظائف خود را انجام دهید بعلاوه شما را به یاد شکر پروردگار و پرستش او می اندازد.
مقایسه این آیه با آیه یا ایها الناس کلوا مما فی الارض (آیه 168 همین سوره ) و ملاحظه تفاوتهای این دو با هم، دو نکته لطیف را به ما می فهماند:
در اینجا می گوید من طیبات ما رزقناکم (از غذاهای پاکی که به شما روزی دادیم ...) در حالی که در آنجا می گفت : مما فی الارض (از آنچه در زمین است ) این تفاوت گویا اشاره به این است که نعمتهای پاکیزه در اصل برای افراد با ایمان آفریده شده است، و افراد بیایمان به برکت آنها روزی می خورند، همانند آبی که باغبان برای گلها در جویها جاری می سازد ولی خارها و علف هرزه ها نیز از آن بهره می گیرند!
دیگر اینکه به مردم عادی می گوید بخورید و پیروی گامهای شیطان نکنید، ولی به مؤمنان در آیه مورد بحث می گوید: بخورید و شکر خدا را بجا آرید یعنی تنها به عدم سوء استفاده از این نعمتها قناعت نمی کند، بلکه حسن استفاده را نیز شرط می شمرد.
در حقیقت از مردم عادی تنها انتظار میرود که گناه نکنند ولی از افراد با ایمان انتظار دارد که این نعمتها را در بهترین راه مصرف کنند.
ضمنا ممکن است تکرار سفارش در مورد استفاده از غذاهای پاک که در آیات
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 582@@@
متعدد عنوان شده برای بعضی سؤالانگیز باشد اما اگر کمی به تاریخ زمان جاهلیت و آداب و رسوم خرافی آنها توجه کنیم و بدانیم که آنها چگونه بدون دلیل نعمتهای حلال را بر خود ممنوع می ساختند و این عادت به طوری در آنها نفوذ کرده بود که همچون وحی آسمانی تلقی می شد و گاه آن را صریحا به خدا نسبت می دادند، نکته این تاءکید روشن می شود، قرآن می خواهد این افکار خرافی را از این طریق به کلی از مغز آنها بیرون کند.
بعلاوه تکیه روی عنوان ((طیب )) همگان را متوجه این دستور اسلامی می کند که از غذاهای ناپاک، از گوشتهائی همچون گوشت مردار و درندگان و حشرات، و از مسکرات که به شدت در میان مردم آن زمان رواج داشت بپرهیزند.
در جلد ششم تفسیر نمونه صفحه 149 به بعد در زمینه استفاده مؤمنان از روزیهای پاک و زینتهای معقول ( ذیل آیه 32 اعراف ) بحث مشروحی داریم .
آیه بعد برای روشن ساختن غذاهای حرام و ممنوع و قطع کردن هر گونه بهانه چنین می گوید خداوند تنها گوشت مردار، خون، گوشت خوک، و گوشت هر حیوانی را که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن گفته شود تحریم کرده است (انما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیر الله ).
و به این ترتیب سه قسمت از گوشتهای حرام به اضافه خون که، بیش از همه مورد ابتلای مردم آن محیط بوده است در اینجا ذکر می کند که بعضی پلیدی ظاهری دارند و بر کسی مخفی نیست، مانند مردار، خون و گوشت خوک، و بعضی پلیدی معنوی دارند مانند قربانیهائی که برای بتها می کردند.
انحصاری که از آیه با کلمه انما استفاده می شود به اصطلاح حصر اضافی است، یعنی منظور بیان تمام محرمات نیست، بلکه هدف نفی بدعتهائی است که آنها
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 583@@@
در مورد قسمتی از گوشتهای حلال داشتند، و به تعبیر دیگر آنها قسمتی از گوشتهای پاکیزه و حلال را طبق خرافات و موهوماتی بر خود تحریم می کردند، اما در عوض به هنگام کمبود غذا از گوشت آلوده مردار یا خوک و یا خون استفاده می کردند! قرآن به آنها اعلام می کند که اینها برای شما حرام است نه آنها (و این است معنی ((حصر اضافی ).
و از آنجا که گاه ضرورتهائی پیش می آید که انسان برای حفظ جان خویش مجبور به استفاده از بعضی از غذاهای حرام می شود قرآن در ذیل آیه آن را استثنا کرده و می گوید: ولی کسی که مجبور شود (برای نجات جان خویش از مرگ ) از آنها بخورد گناهی بر او نیست، به شرط اینکه ستمگر و متجاوز نباشد))! (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه ).
به این ترتیب برای اینکه اضطرار بهانه و دستاویزی برای زیاده روی در خوردن غذاهای حرام نشود با دو کلمه ((غیر باغ )) و ((لاعاد)) گوشزد می کند که این اجازه تنها برای کسانی است که خواهان لذت از خوردن این محرمات نباشند، و از مقدار لازم که برای نجات از مرگ ضروری است تجاوز نکنند، (باغ و عاد در اصل باغی و عادی بوده، باغی از ماده ((بغی )) به معنی طلب کردن است، و در اینجا منظور طلب کردن لذت است و ((عادی )) به معنی متجاوز می باشد، یعنی متجاوز از حد ضرورت ).
تفسیر دیگری برای جمله ((غیر باغ و لاعاد)) ذکر شده است که با معنی اول تضادی ندارد، و ممکن است هر دو با هم در مفهوم آیه جمع باشند و آن این است که : با توجه به اینکه یکی از معانی بغی ظلم و ستم است، منظور این است که اجازه خوردن گوشتهای حرام مخصوص کسانی است که سفر آنها سفر ستم و گناه نباشد (باید توجه داشت که اضطرار و اجبار معمولا در سفرهائی نظیر سفرهای آن زمان حاصل می شد که قافله ها در بیابان می ماندند و یا راه را گم می کردند) .
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 584@@@
بنابر این اگر سفر، سفر گناه باشد گرچه آنها ناچارند برای حفظ جان خود از غذای حرام بخورند ولی گناهش در نامه عملشان نوشته خواهد شد، و به تعبیر دیگر این ستمگران برای حفظ جان خود واجب است به حکم عقل از این گوشتها بخورند اما این وجوب از مسئولیت آنها چیزی نمی کاهد، چرا که در مسیر غلط چنین اجباری را پیدا کرده اند.
روایاتی که می گوید این آیه درباره کسانی است که در راه قیام بر ضد امام مسلمین گام ننهند نیز اشاره به همین حقیقت است، چنانکه در احکام نماز مسافر نیز وارد شده که حکم نماز شکسته تنها برای مسافرانی است که سفر آنها سفر حرام نباشد و لذا در ضمن روایات به جمله ((غیر باغ و لاعاد)) برای هر دو حکم، استدلال فرموده اند (حکم نماز مسافر و حکم ضرورت خوردن گوشتهای حرام ).**در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که در تفسیر آیه فوق فرمود: منظور از (باغی) کسی است که به دنبال صید (از روی تفریح نه از روی نیاز) می رود و منظور از (عادی) سارق است آنها حق ندارند گوشت میته بخورند و برای آنها حرام است و نماز را نیز نمی توانند شکسته بخوانند (وسائل الشیعه جلد 5 صفحه 509).***
و در پایان آیه می فرماید: ((خداوند غفور و رحیم است )) (ان الله غفور رحیم ).
همان خداوندی که این گوشتها را تحریم کرده با رحمت خاصش در موارد ضرورت شدید اجازه استفاده از آن را داده است .
نکته ها
1- فلسفه تحریم گوشتهای حرام
بدون شک غذاهائی که در آیه فوق تحریم شده همچون سائر محرمات الهی فلسفه خاصی دارد و با توجه کامل به وضع جسم و جان انسان با تمام ویژگیهایش
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 585@@@
تشریع شده است، در روایات اسلامی نیز زیانهای هر یک مشروحا آمده، و پیشرفتهای علمی بشر پرده از روی آن برداشته است .
مثلا در کتاب کافی پیرامون گوشت مردار از امام صادق (علیه السلام ) چنین می خوانیم : اما المیتة فانه لم ینل منها احد الاضعف بدنه، و ذهبت قوته و انقطع نسله و لا یموت آکل المیتة الا فجاة : امام بعد از ذکر مقدمهای در مورد اینکه تمام این احکام به خاطر مصالح بشر است می فرماید:((اما مردار را هیچکس از آن نمی خورد مگر اینکه بدنش ضعیف و رنجور می شود، نیروی او را می کاهد، و نسل را قطع می کند، و آن کس که به این کار ادامه دهد با سکته و مرگ ناگهانی از دنیا میرود))!.**وسائل الشیعه جلد 16 صفحه 310.***
این مفاسد ممکن است به خاطر آن باشد که دستگاه گوارش نمی تواند از مردار خون سالم و زنده بسازد، بعلاوه مردار کانونی است از انواع میکربها، اسلام علاوه بر اینکه خوردن گوشت مردار را تحریم کرده، آن را نجس هم دانسته تا مسلمانان کاملا از آن دوری کنند.
دومین چیزی که در آیه تحریم شده خون است (والدم ) خونخواری هم زیان جسمی دارد و هم اثر سوء اخلاقی، چرا که خون از یکسو ماده کاملا آماده ای است برای پرورش انواع میکربها.
تمام میکربهائی که وارد بدن انسان می شوند به خون حمله می کنند، و آن را مرکز فعالیت خویش قرار می دهند، به همین دلیل گلبولهای سفید که پاسداران و سربازان کشور تن انسانند همواره در منطقه خون پاسداری می کنند تا میکربها به این سنگر حساس که با تمام مناطق بدن ارتباط نزدیک دارد راه پیدا نکنند.
مخصوصا هنگامی که خون از جریان می افتد و به اصطلاح می میرد، گلبولهای
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 586@@@
سفید از بین می روند و به همین دلیل می کربها که میدان را خالی از حریف می بینند به سرعت زاد و ولد کرده گسترش می یابند، بنا بر این اگر گفته شود خون به هنگامی که از جریان می افتد آلودهترین اجزای بدن انسان و حیوان است گزاف گفته نشده .
از سوی دیگر امروز در علم غذاشناسی ثابت شده که غذاها از طریق تاثیر در غده ها و ایجاد هورمونها در روحیات و اخلاق انسان اثر می گذارند، از قدیم نیز تاءثیر خونخواری در قساوت و سنگدلی به تجربه رسیده، و حتی ضرب المثل شده است، و لذا در حدیثی می خوانیم : ((آنها که خون می خورند آنچنان سنگدل می شوند که حتی ممکن است دست به قتل پدر و مادر و فرزند خود بزنند))!**وسائل الشیعه جلد 16 صفحه 310.***
سومین چیزی که در آیه تحریم شده خوردن گوشت ((خوک )) است (و لحم الخنزیر).
خوک حتی نزد اروپائیان که بیشتر گوشت آن را می خورند سمبل بی غیرتی است، و حیوانی است کثیف، خوک در امور جنسی فوق العاده بیتفاوت و لا ابالی است و علاوه بر تاءثیر غذا در روحیات که از نظر علم ثابت است، تاءثیر این غذا در خصوص لاابالیگری در مسائل جنسی مشهود است .
در شریعت حضرت موسی (علیه السلام ) حرمت گوشت خوک نیز اعلام شده است، و در اناجیل گناهکاران به خوک تشبیه شده اند، و در ضمن داستانها مظهر شیطان خوک معرفی شده است .
جای تعجب است که بعضی با چشم خود می بینند از یکسو خوراک خوک نوعا از کثافات و گاهی از فضولات خودش است و از سوی دیگر برای همه روشن شده که گوشت این حیوان پلید دارای دو نوع انگل خطرناک بنام کرم ((تریشین )) و یکنوع ((کرم کدو)) است باز هم در استفاده از گوشت آن اصرار می ورزند.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 587@@@
تنها کرم ((تریشین )) کافی است که در یکماه 15 هزار تخمریزی کند و در انسان سبب پیدایش امراض گوناگونی مانند کم خونی، سرگیجه، تبهای مخصوص اسهال، دردهای رماتیسمی، کشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراکم پیه ها، کوفتگی و خستگی، سختی عمل جویدن و بلعیدن غذا و تنفس و غیره گردد.
در یک کیلو گوشت خوک ممکن است 400 میلیون نوزاد کرم تریشین باشد و شاید همین امور سبب شد که چند سال قبل در قسمتی از کشور روسیه خوردن گوشت خوک ممنوع اعلام شد.
آری آئینی که دستوراتش به مرور زمان جلوه تازهای پیدا می کند آئین خدا، آئین اسلام است .
بعضی می گویند با وسائل امروز میتوان تمام این انگلها را کشت و گوشت خوک را از آنها پاک نمود، ولی به فرض که با وسائل بهداشتی با پختن گوشت خوک در حرارت زیاد انگلهای مزبور بکلی از میان بروند باز زیان گوشت خوک قابل انکار نیست، زیرا طبق اصل مسلمی که اشاره شد گوشت هر حیوانی حاوی صفات آن حیوان است و از طریق غده ها و تراوش آنها (هورمونها) در اخلاق کسانی که از آن تغذیه می کنند اثر می گذارد، و به این ترتیب خوردن گوشت خوک می تواند صفت بیبند و باری جنسی و بی اعتنائی به مسائل ناموسی را که از خصائص بارز نر این حیوان است به خورنده آن منتقل کند.
و شاید یکی از علل بیبند و باری شدید جنسی که در کشورهای غربی حکومت می کند همان تغذیه از گوشت این حیوان آلوده باشد.
چهارمین چیزی که تحریم شده، گوشتهائی است که نام غیر خدا هنگام ذبح بر آن برده شود (و ما اهل به لغیر الله ).
از جمله گوشتهائی که در این آیه از خوردن آنها نهی شده گوشت حیواناتی است که مثل زمان جاهلیت به نام غیر خدا (بتها) ذبح شود.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 588@@@
آیا بردن نام خدا یا غیر خدا، هنگام ذبح، از نظر بهداشتی در گوشت حیوان اثر می گذارد؟!
در پاسخ باید گفت نباید فراموش کرد که لازم نیست نام خدا و غیر خدا در ماهیت گوشت از نظر بهداشتی اثری بگذارد، زیرا محرمات در اسلام روی جهات مختلفی است، گاهی تحریم چیزی بخاطر بهداشت و حفظ جسم است، و گاهی بخاطر تهذیب روح و زمانی بخاطر حفظ نظام اجتماع، و تحریم گوشتهائی که به نام بتها ذبح می شود در حقیقت جنبه معنوی و اخلاقی و تربیتی دارد آنها انسان را از خدا دور می کند، و اثر روانی و تربیتی نامطلوبی دارد، چرا که از سنتهای شرک و بت پرستی است و تجدید کننده خاطره آنها.
2- تکرار و تاءکید
تحریم موضوعات چهارگانه فوق در چهار سوره از قرآن ذکر شده است که دو مورد از آن در مکه (انعام 145 و نحل 115) و دو مورد آن در مدینه نازل شده است (بقره 173 که آیه مورد بحث است و مائده 3).
چنین به نظر می رسد که نخستین بار اوائل بعثت بود که تحریم این گوشتهای حرام اعلام شد، و دومین بار اواخر اقامت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) در مکه، و سومین بار در اوائل هجرت در مدینه و بالاخره چهارمین بار در اواخر عمر پیامبر در سوره مائده که از آخرین سوره قرآن است بیان شده .
این طرز نزول آیات که بی سابقه یا کم سابقه است، به خاطر اهمیت این موضوع و خطرات جسمی و روحی فراوان آن است و نیز به خاطر آلودگی زیاد مردم آن روز به آن بوده است .
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 589@@@
3- استفاده از خون برای تزریق
شاید نیاز به توضیح نداشته باشد که منظور از تحریم خون در آیه فوق تحریم خوردن آن است، بنابر این استفاده های معقول دیگر مانند تزریق خون برای نجات جان مجروحان و بیماران و مانند آن هیچ اشکالی ندارد، حتی دلیلی بر تحریم خرید و فروش خون در این موارد در دست نیست، چرا که استفاده ای است عقلائی و مشروع و مورد نیاز عمومی .
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 590@@@
آیه 174-176
آیه و ترجمه
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکتَبِ وَ یَشترُونَ بِهِ ثمَناً قَلِیلاً أُولَئک مَا یَأْکلُونَ فی بُطونِهِمْ إِلا النَّارَ وَ لا یُکلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ وَ لا یُزَکیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(174)
أُولَئک الَّذِینَ اشترَوُا الضلَلَةَ بِالْهُدَی وَ الْعَذَاب بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصبرَهُمْ عَلی النَّارِ(175)
ذَلِک بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکتَب بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فی الْکِتَبِ لَفِی شِقَاقِ بَعِیدٍ(176)
ترجمه :
174 کسانی که کتمان می کنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده و آنرا به بهای کمی می فروشند، آنها جز آتش چیزی نمی خورند (و هدایا و اموالی که از این رهگذر به دست می آورند در حقیقت آتش سوزانی است ) و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمی گوید، و آنها را پاکیزه نمی کند، و برای آنها عذاب دردناکی است .
175 اینها همانها هستند که گمراهی را با هدایت، و عذاب را با آمرزش مبادله کرده اندراستی چقدر در برابر عذاب خداوند بیاعتنا و خونسردند!
176 اینها بخاطر آن است که خداوند کتاب (آسمانی ) را به حق (و تؤام با نشانه ها و دلائل روشن ) نازل کرده، و آنها که در آن اختلاف می کنند (و با کتمان و تحریف اختلاف به وجود آورند) در شکاف (و پراکندگی ) عمیقی قرار دارند.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 591@@@
شان نزول
به اتفاق همه مفسران آیات فوق در مورد اهل کتاب نازل شده است، و به گفته بسیاری مخصوصا به علمای یهود نظر دارد که پیش از ظهور پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) صفات و نشانه های او را مطابق آنچه در کتب خود یافته بودند برای مردم بازگو می کردند، ولی پس از ظهور پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) و مشاهده گرایش مردم به او ترسیدند که اگر همان روش سابق را ادامه دهند منافع آنها به خاطر بیفتد و هدایا و مهمانی هائی که برای آنها ترتیب می دادند از دست برود! لذا اوصاف پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) را که در تورات نازل شده بود کتمان کردند، آیات فوق نازل شد و سخت آنها را نکوهش کرد.
تفسیر: