فهرست کتاب


تفسیر نمونه، جلد1

آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان

4- چگونگی وسوسه شیطان

در اینجا سؤالی مطرح است و آن اینکه آیه می گوید: شیطان به شما امر می کند که به سوی بدیها و فحشاء بروید مسلما مراد از ((امر)) همان وسوسه های شیطان است، در حالی که ما به هنگام انجام بدیها هیچگونه احساس امر و تحریک از بیرون وجودمان نمی کنیم، و کوشش شیطان برای گمراه ساختن خود هرگز قابل لمس نیست .

پاسخ این است که : همانطور که از واژه ((وسوسه )) هم استفاده می شود تاءثیر شیطان در وجود انسان یک نوع تاءثیر خفی و ناآگاه است که در بعضی از آیات از آن تعبیر به ((ایحاء)) شده است

در آیه 121 سوره انعام می خوانیم : ((و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم )): شیاطین به دوستان خود و کسانی که آماده پذیرش دستورات آنها هستند وحی می کنند! همانطوری که می دانیم وحی در اصل همان صدای مخفی و مرموز و احیانا تاءثیرهای ناآگاهانه است منتهی انسان بخوبی می تواند الهامات الهی را از وسوسه های شیطانی تشخیص دهد زیرا علامت روشنی برای تشخیص آن وجود دارد، و آن اینکه : الهامات الهی چون با فطرت پاک انسان، و ساختمان جسم و روح او آشنا است، هنگامی که در قلب پیدا می شود یک حالت انبساط و نشاط به او دست می دهد.

در حالی که وسوسه های شیطان چون هماهنگ با فطرت و ساختمان او نیست به هنگام ایجاد در قلبش احساس تاریکی، ناراحتی و سنگینی در خود می کند و اگر تمایلات او طوری تحریک گردد که در هنگام انجام گناه، این احساس برای او پیدا نشود بعد از انجام عمل برای او دست می دهد، این است فرق بین الهامات شیطانی و الهامات الهی .


@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 575@@@

آیه 170-171

آیه و ترجمه

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ کانَ ءَابَاؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ(170)

وَ مَثَلُ الَّذِینَ کفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بمَا لا یَسمَعُ إِلا دُعَاءً وَ نِدَاءً صمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ(171)

ترجمه :

170 و هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، می گویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می نمائیم، آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند؟!

171 مثال (تو) در دعوت کافران مثال کسی است که (گوسفندان و حیوانات را برای نجات از چنگال خطر) صدا می زند، ولی آنها چیزی جز سر و صدا نمی شنوند (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمی کنند) این کافران (در حقیقت ) کر و لال و نابینا هستند و لذا چیزی نمی فهمند!

تفسیر:

تقلید کورکورانه از نیاکان

در اینجا اشاره به منطق سست مشرکان در مساءله تحریم بی دلیل غذاهای حلال، و یا بت پرستی، کرده، می گوید: ((هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید می گویند ما از آنچه پدران و نیاکان خود را بر آن یافتیم پیروی می کنیم )) (و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما


@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 576@@@

الفینا علیه آباءنا).**(الفینا) به معنی یافتیم و برخورد کردیم می باشد.***

قرآن بلافاصله این منطق خرافی و تقلید کورکورانه از نیاکان را با این عبارت کوتاه و رسا محکوم می کند: ((آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند))؟! (اولو کان آباؤهم لا یعقلون شیئا و لایهتدون ).

یعنی اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحبنظر و افراد هدایت یافته ای بودند جای این بود که از آنها تبعیت شود، اما با اینکه می دانند آنها مردمی نادان و بی سواد و موهوم پرست بودند پیروی آنها چه معنی دارد؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست ؟!

مساءله قومیت و تعصبهای قومی آنجا که به نیاکان مربوط می شود از روز نخست در میان مشرکان عموما، و در میان غیر آنها غالبا وجود داشته است و تا امروز همچنان ادامه دارد.

ولی خداپرست با ایمان این منطق را رد می کند و قرآن مجید در موارد بسیاری پیروی و تعصب کورکورانه از نیاکان را شدیدا مذمت کرده است و این منطق را که انسان چشم و گوش ‍ بسته از پدران خود پیروی کند کاملا مردود می شناسد.

اصولا پیروی از پیشینیان اگر به اینصورت باشد که انسان عقل و فکر خود را دربست در اختیار آنها بگذارد این کار نتیجه ای جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد داشت، چرا که معمولا نسلهای بعد از نسلهای پیشین با تجربه تر و آگاهترند.

ولی متاءسفانه این طرز فکر جاهلی هنوز در میان بسیاری از افراد و ملتها حکومت می کند که نیاکان خود را همچون بت می پرستند، یک مشت آداب و سنن خرافی را به عنوان اینکه آثار پیشینیان است بدون چون و چرا


@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 577@@@

می پذیرند، و لفافه های فریبنده ای همچون حفظ ملیت و اسناد تاریخی یک ملت بر آن می پوشانند.

این طرز فکر یکی از عوامل بسیار مؤثر انتقال خرافات از نسلی به نسل دیگر است .

البته هیچ مانعی ندارد که نسلهای آینده آداب و سنن گذشتگان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند، آنچه با عقل و منطق سازگار است با نهایت احترام حفظ کنند و آنچه خرافه و موهوم و بی اساس است دور بریزند، چه کاری از این بهتر؟ و این گونه نقادی در آداب و سنن پیشین شایسته نام حفظ اصالت ملی و تاریخی است، اما تسلیم همه جانبه و کورکورانه در برابر آنها چیزی جز خرافه پرستی و ارتجاع و حماقت نیست .

قابل توجه اینکه درباره نیاکان آنها در آیه فوق می خوانیم : آنها نه چیزی می فهمیدند، و نه هدایت یافته بودند یعنی از دو کس می توان پیروی کرد: کسی که خود دارای علم و عقل و دانشی باشد، و کسی که اگر خودش دانشمند نیست هدایت دانشمندی را پذیرفته است .

اما پیشینیان آنها نه خود مردی آگاه بودند، و نه رهبر و هدایت کننده ای آگاه داشتند، و می دانیم تقلیدی که خلق را بر باد می دهد همین تقلید نادان از نادان است که ((ای دو صد لعنت بر این تقلید باد))!.

در آیه بعد به بیان این مطلب می پردازد که چرا این گروه در برابر این دلائل روشن انعطافی نشان نمی دهند؟ و همچنان بر گمراهی و کفر اصرار می ورزند؟ می گوید: مثال تو در دعوت این قوم بی ایمان به سوی ایمان و شکستن سد تقلیدهای کورکورانه همچون کسی است که گوسفندان و حیوانات را (برای نجات از خطر) صدا می زند ولی آنها جز سر و صدا چیزی را درک نمی کنند (و مثل الذین کفروا کمثل


@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 578@@@

الذی ینعق بما لا یسمع الا دعاء و نداء).

آری آنها به گوسفندان و حیواناتی می مانند که از فریادهای چوپان خیرخواه و دلسوز چیزی جز سر و صدائی که فقط تحریک آنی در آنها دارد نمی فهمند.

و در پایان آیه برای تاءکید و توضیح بیشتر اضافه می کند ((آنها کر و لال و نابینا هستند و لذا چیزی درک نمی کنند))! (صم بکم عمی فهم لایعقلون ).

و به همین دلیل آنها تنها به سنتهای غلط و خرافی پدران خود چسبیده اند و از هر دعوت سازنده ای رویگردانند.**البته مطابق این تفسیر آیه نیاز به تقدیر دارد و در اصل چنین است مثل الداعی للذین کفروا الی الایمان... یعنی مثال کسی که کافران را به سوی ایمان دعوت می کند مثل چوپان دلسوز است... و بنابراین جمله (صم بکم عمی فهم لایعقلون) توصیفی است برای اینگونه افراد که تمام ابزار درک را عملا از دست داده اند، نه اینکه چشم و گوش و زبان ندارند، دارند ولی چون از آن استفاده نمی کنند گوئی ندارند!***

بعضی از مفسران تفسیر دیگری برای آیه ذکر کرده اند، و آن اینکه مثل کسانی که بتها و خدایان ساختگی را صدا می زنند همچون کسی است که حیوانات بی شعور را صدا می زند، نه آن حیوانات از سخنان او چیزی درک می کنند و نه این معبودهای ساختگی از سخنان عابدان خود، چرا که این بتها کرند و کورند و لال (دقت کنید).

ولی بیشتر مفسران تفسیر اول را انتخاب کرده اند و در روایات اسلامی نیز به آن اشاره شده است، و ما نیز آنرا انتخاب کردیم .


@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 579@@@

نکته ها