جلوه های ذات پاک او در پهنه هستی
از آنجا که آخرین آیه بحث گذشته سخن از توحید پروردگار به میان آمد آیه مورد بحث در واقع دلیلی است بر همین مساءله اثبات وجود خدا و توحید و یگانگی ذات پاک او.
مقدمتا باید به این نکته توجه داشت که همه جا نظم و انسجام دلیل بر وجود علم و دانش است، و همه جا هماهنگی دلیل بر وحدت و یگانگی است .
روی این اصل که شرح آن را در کتابهای خداشناسی گفته ایم، ما به هنگام برخورد به مظاهر نظم در جهان هستی از یکسو، و هماهنگی و وحدت عمل این
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 558@@@
دستگاه های منظم از سوی دیگر، متوجه مبدء علم و قدرت یگانه و یکتائی می شویم که این همه آوازه ها از او است .
فی المثل هنگامی که هر یک از پرده های هفتگانه چشم را با ساختمان ویژه و ظریفش بررسی می کنیم می دانیم که طبیعت بی شعور و کور و کر محال است بتواند مبدء چنین اثر بدیعی باشد، سپس هنگامی که همکاری و هماهنگی این پرده های هفتگانه را با یکدیگر، و هماهنگی مجموع چشم را با کل بدن انسان و هماهنگی یک انسان را با سایر انسانها، و هماهنگی کل جامعه انسانیت را با مجموعه نظام هستی در نظر می گیریم می دانیم که همه اینها از یکجا سرچشمه گرفته است، و همه آثار قدرت یک ذات پاک است
آیا یک شعر زیبا و نغز و پر محتوی ما را به ذوق و قریحه سرشار شاعر هدایت نمی کند؟
و آیا هماهنگی کامل قطعه های شعر موجود در یک دیوان با یکدیگر دلیل بر این نیست که همه از قریحه یک شاعر توانا تراوش کرده ؟!
با در نظر گرفتن این مقدمه فشرده و کوتاه به تفسیر آیه باز می گردیم : در این آیه به شش بخش از آثار نظم در جهان هستی که هر کدام آیت و نشانه ای از آن مبدء بزرگ است اشاره شده :
1 ((در آفرینش آسمان و زمین ...)) (ان فی خلق السماوات و الارض ...).
آری آفرینش این آسمان پرشکوه، و اینهمه کرات عالم بالا یعنی ملیونها ملیون آفتاب درخشان، و هزاران هزار ستارگان ثابت و سیار که در یک شب تاریک و پرستاره با چشمک زدنهای پر معنی خود با ما سخن می گویند، و یا در پشت تلسکوپهای عظیم خود را به ما نشان می دهند، با آن نظام دقیق و عجیب خود، که سراسر آنها را همچون حلقه های یک رشته زنجیر به هم پیوسته است، و همچنین
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 559@@@
آفرینش زمین با انواع مظاهر حیات و زندگی که در چهره های بسیار متنوع و در لباس صدها هزار نوع گیاه و حیوان، جلوه گر شده، همه نشانه های ذات پاک او و آئینه های درخشان قدرت و علم و یگانگی او هستند.
عجب اینکه هر چه علم و دانش بشر پیشتر می رود، عظمت این عالم و وسعتش در نظر او بیشتر می شود، و معلوم نیست این گسترش علمی تا کی ادامه خواهد یافت ؟!.
امروز دانشمندان به ما می گویند هزاران هزار کهکشان در عالم بالا وجود دارد که منظومه شمسی ما جزئی از یکی از این کهکشانها است، تنها در کهکشان ما صدها میلیون خورشید و ستاره درخشان وجود دارد که روی محاسبات دانشمندان در میان آنها ملیونها سیاره مسکونی است با میلیاردها موجود زنده !، وه چه عظمت چه قدرتی ؟!
2 ((و نیز در آمد و شد شب و روز ...)) (و اختلاف اللیل و النهار ...).
آری این دگرگونی لیل و نهار، و این آمد و رفت روشنائی و تاریکی با آن نظم خاص و تدریجیش که دائما از یکی کاسته و بر دیگری افزوده می شود، و به کمک آن فصول چهارگانه به وجود می آید، و درختان و گیاهان و موجودات زنده مراحل تکاملی خود را در پرتو این تغییرات تدریجی، گام به گام طی می کنند، اینها نشانه دیگری از ذات و صفات متعالی او هستند.
اگر این تغییر تدریجی نبود، و یا این تغییرات تواءم با هرج و مرج صورت می گرفت و یا اصلا همیشه روز، و یا همیشه شب بود، حیات و زندگی از صفحه کره زمین به کلی برچیده می شد و اگر فرضا وجود داشت دائما دچار آشفتگی و نابسامانی بود.**(اختلاف) ممکن است به معنی (آمد و شد) باشد، زیرا از ماده (خلف و خلاف) به معنی جانشین شدن یکدیگر است، و نیز ممکن است به معنی تفاوت و کم و زیاد شدن مقدار شب و روز باشد، و یا هر دو، و به هر حال این نظم خاص آن که دارای آثار بسیار حساب شده ای است نمی تواند تصادفی و بدون دخالت ذات عالم قادری باشد و لذا در آیات متعددی از قرآن از دلائل ذات پاک خدا شمرده شده.***
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 560@@@
3 ((و کشتیهائی که در دریاها به سود مردم به حرکت در می آیند ... (و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس ...).
آری انسان به وسیله کشتیهای بزرگ و کوچک، صحنه اقیانوسها را می نوردد، و به این وسیله به نقاط مختلف زمین، برای انجام مقاصد خود سفر می کند، این حرکت مخصوصا با کشتیهای بادبانی، معلول چند نظام است : نخست بادهای منظمی که در سطح اقیانوسها می وزد (اعم از وزشهای سراسری که به طور مداوم از قطب شمال و جنوب زمین به سوی خط استواء و از خط استواء به سوی قطب شمال و جنوب در حرکتند و بنام آلیزه و کنتر آلیزه معروفند، یا وزشهای منطقه ای که تحت برنامه های معینی حرکت می کنند و به کشتیها امکان می دهند، از این نیروی فراوان و رایگان طبیعی بهره گیرند و به سوی مقصد پیش روند (همچنین خاصیت طبیعی چوب یا فشار مخصوصی که از ناحیه آب به اجسام وارد می شود و آنها را بر سطح آب، شناور می سازد، و همچنین خاصیت تغییرناپذیر دو قطب مغناطیسی زمین، که عقربه های قطب نماها را تنظیم می کند، و یا نظام ستارگان آسمان که راه مقصد را به انسان نشان می دهند، آری تا همه این نظامها دست بدست هم ندهند، استفاده از کشتیها با آن فوائد سرشارشان امکان پذیر نیست**کلمه (فلک) به معنی کشتی است و مفرد و جمع آن یکی است.*** و در نتیجه اینها نیز آیتی است برای ذات پاک او.
عجب اینکه امروز نه تنها با پیدایش کشتیهای موتوری از عظمت این معنی کاسته نشده بلکه به مراتب بر عظمت آن افزوده است چرا که هنوز مهمترین وسیله نقلیه بشر کشتیهای غول پیکری هستند که گاهی به اندازه یک شهر وسعت
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 561@@@
دارند، و در آن، میدانها و مراکز تفریح و زمین بازی و حتی بازار وجود دارد و یا بر عرشه آن فرودگاه عظیمی است برای نشستن و برخاستن هواپیماهای زیاد.
4 ((و آبی که خداوند از آسمان فرو فرستاده و به وسیله آن، زمینهای مرده را زنده کرده و انواع جنبندگان را در آن گسترده است ...)) (و ما انزل الله من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة ...).
آری دانه های حیاتبخش باران و قطرات پرطراوت و با برکت این آب تصفیه شده طبیعی به هر جا می ریزد، زندگی و حیات می پاشد، و حرکت و برکت و آبادی و نعمت، همراه خود می آورد، این آب که با نظام خاصی ریزش می کند و آنهمه موجودات و جنبندگانی که از این مایع بی جان، جان می گیرند همه پیام آور قدرت و عظمت او هستند.
5 ((و حرکت دادن و وزش منظم بادها...)) (و تصریف الریاح ...).
که نه تنها بر دریاها می وزند و کشتیها را حرکت می دهند، بلکه سطح خشکیها کوه ها و دره ها و جلگه ها را جولانگاه خود قرار داده اند، گاهی گرده های نر را بر قسمتهای ماده گیاهان می افشانند و به تلقیح و باروری آنها کمک می کنند میوه ها به ما هدیه می کنند و بذرهای گوناگون را می گسترانند.
و زمانی با حرکت دادن امواج اقیانوسها، آنها را به طور مداوم به هم می آمیزند تا محیط آماده ای برای زیست موجودات زنده دریا فراهم گردد.
و گاه با انتقال دادن گرمای مناطق گرمسیر به مناطق سردسیر، و انتقال سرمای مناطق سردسیر به مناطق گرمسیر، کمک به تعدیل هوای کره زمین می کنند.
و زمانی با جابجا کردن هوای مسموم و فاقد اکسیژن شهرها به بیابانها و جنگلها، وسائل تصفیه و تهویه را برای بشر فراهم می سازند.
آری وزش بادها با اینهمه فوائد و برکات، نشانه دیگری از حکمت و لطف
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 562@@@
بی پایان او است .
6 ((و ابرهائی که در میان زمین و آسمان معلقند ...)) (و السحاب المسخر بین السماء و الارض ...).
این ابرهای متراکم که بالای سر ما در گردشند و میلیاردها تن آب را بر خلاف قانون جاذبه در میان زمین و آسمان، معلق نگاه داشته، و آنها را از هر نقطه به نقطه دیگر می برند، بی آنکه کمترین خطری ایجاد کنند، خود نشانه ای از عظمت اویند.
بعلاوه اگر آبیاری و منصب آبدهی آنها نبود در سرتاسر خشکیهای روی زمین نه قطره آبی برای نوشیدن وجود داشت و نه چشمه و جویباری برای روئیدن گیاه، همه جا ویرانه بود و کویر بود و بر همه جا خاک مرده پاشیده می شد، این نیز جلوه دیگری از علم و قدرت او است .
آری همه اینها ((نشانه ها و علامات ذات پاک او هستند اما برای مردمی که عقل و هوش دارند و می اندیشند)) (لایات لقوم یعقلون ).
نه برای بیخبران سبک مغز و چشمداران بی بصیرت و گوشداران کر!.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 563@@@
آیه 165-167
آیه و ترجمه
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَاداً یحِبُّونهُمْ کَحُب اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا أَشدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَاب أَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شدِیدُ الْعَذَابِ(165)
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَاب وَ تَقَطعَت بِهِمُ الاَسبَاب (166)
وَ قَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذَلِک یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَلَهُمْ حَسرَتٍ عَلَیهِمْ وَ مَا هُم بِخَرِجِینَ مِنَ النَّارِ(167)
ترجمه :
165 بعضی از مردم معبودهائی غیر از خداوند، برای خود انتخاب می کنند، و آنها را همچون خدا دوست می دارند، اما آنها که ایمان دارند عشقشان به خدا (از مشرکان نسبت به معبودهاشان شدیدتر است، و آنها که ستم کردند (و معبودی غیر خدا برگزیدند) هنگامی که عذاب خدا را مشاهده کنند خواهند دانست که تمام قدرت به دست خدا است، و او دارای مجازات شدید است (نه معبودهای خیالی که از آنها می هراسند).
166 در آن هنگام رهبران (و معبودهای انسانی و شیطانی ) از پیروان خود بیزاری می جویند و کیفر خدا را مشاهده می کنند و دستشان از همه جا کوتاه می شود.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 564@@@
167 و (در این موقع ) پیروان می گویند کاش بار دیگر ما به دنیا برمی گشتیم تا از این پیشوایان گمراه بیزاری جوئیم آنچنان که آنها (امروز از ما بیزاری جستند (آری ) این چنین خداوند اعمال آنها را بصورت حسرتزائی به آنها نشان می دهد و هرگز از آتش (دوزخ ) خارج نخواهند شد.
تفسیر:
بیزاری پیشوایان کفر از پیروان خود!
در آیات قبل سخن از دلائل وجود خدا و اثبات یگانگی او از طریق نظام آفرینش بود، و در آیات مورد بحث روی سخن متوجه کسانی است که از این دلائل روشن و قاطع چشم پوشیده و در راه شرک و بت پرستی و تعدد خدایان گام نهاده اند، سخن از کسانی است که در مقابل این معبودان پوشالی سر تعظیم فرود آورده و به آنها عشق می ورزند، عشقی که تنها شایسته خداوند است که منبع همه کمالات و بخشنده همه نعمتها است .
نخست می گوید: ((بعضی از مردم معبودهائی غیر خدا برای خود انتخاب می کنند)) (و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا).**(انداد) جمع (ند) به معنی (مثل) است، ولی به گفته جمعی از اهل لغت به مثلی گفته می شود که شباهت جوهری به چیز دیگر دارد در حالی که (مثل) مفهوم اعمی دارد. بنابراین معنی آیه چنین می شود که: مشرکان اعتقاد داشتند تنها در جوهر ذات شبیه خدا هستند و به تعبیر دیگر صفات الهی _ از روی جهل و نادانی _ برای آنها قائل بودند.***
نه فقط بتها را معبود خود انتخاب کرده اند بلکه ((آنچنان به آنها عشق می ورزند که گوئی به خدا عشق می ورزند)) (یحبونهم کحب الله ).
((اما کسانی که ایمان به خدا آورده اند عشق و علاقه بیشتری به او دارند)) (و الذین آمنوا اشد حبا لله ).
چرا که آنها مردمی اندیشمند و دانا هستند و هرگز ذات پاک او را که منبع
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 565@@@
همه کمالات است رها نمی کنند، هر میل و محبتی در برابر عشق خدا در نظرشان بی ارزش و ناچیز است، اصلا آنها غیر او را شایسته عشق و محبت نمی بینند، جز به خاطر او، و در راه او کار نمی کنند، در دریای بیکران عشق خدا آنچنان غوطه ورند که علی وار می گویند: فهبنی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک !: ((گیرم که بر عذاب تو صبر کنم اما با فراق و دوری تو چه کنم )).**از دعای کمیل.***
اساسا عشق حقیقی همیشه متوجه نوعی از کمال است، انسان هرگز عاشق عدم و کمبودها نمی شود، بلکه همواره دنبال هستی و کمال می گردد و به همین دلیل آنکس که هستی و کمالش از همه برتر است از همه کس به عشق ورزیدن سزاوارتر می باشد.
کوتاه سخن اینکه همانطور که آیه فوق می گوید: عشق و علاقه افراد با ایمان نسبت به خدا از عشق و علاقه بت پرستان به معبودهای پنداریشان ریشه دارتر و عمیقتر و شدیدتر است .
چرا چنین نباشد آیا کسی که واقعیتی را دریافته و به آن عشق می ورزد با کسی که گرفتار خرافه و تخیل است می تواند یکسان باشد؟ عشق مؤمنان از عقل و علم و معرفت سرچشمه می گیرد اما عشق کافران از جهل و خرافه و خیال !.
و باز به همین دلیل عشق نخست به هیچ وجه متزلزل نمی گردد ولی عشق مشرکان ثبات و دوامی ندارد.
لذا در ادامه آیه می فرماید: ((این ظالمان هنگامی که عذاب الهی را مشاهده می کنند و می دانند که تمام قدرتها به دست خدا است و او دارای مجازات شدید است در آن هنگام متوجه زشتی اعمال خود و بدی عاقبت کارشان می شوند و اعتراف می کنند که انسانهای منحرفی بوده اند (و لو یری الذین ظلموا اذ یرون
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه :566@@@
العذاب ان القوة لله جمیعا و ان الله شدید العذاب ).**بعضی از مفسران کلمه (لو) را در اینجا برای تمنی دانسته اند، ولی عده بیشتری آن را (شرطیه) می دانند، و در این صورت جزای آن محذوف است، و جمله ای همچون (لرأوا سوء فعلهم و سوء عاقبتهم) خواهد بود.***
در این هنگام پرده های جهل و غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار می رود و به اشتباه خود پی می برند، ولی از آنجا که هیچ تکیه گاه و پناهگاهی ندارند از شدت بیچارگی بی اختیار دست به دامن معبودان و رهبران خود می زنند اما ((در این هنگام رهبران گمراه آنها دست رد به سینه آنان می کوبند و از پیروان خود تبری می جویند)) (اذ تبرا الذین اتبعوا من الذین اتبعوا).
((و در همین حال عذاب الهی را با چشم خود می بینند و دستشان از همه جا کوتاه می شود)) (و راوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب ).
بدیهی است منظور از معبودها در اینجا بتهای سنگی و چوبی نیستند، بلکه انسانهای جبار و خودکامه و شیاطینی هستند که این مشرکان، خود را دربست در اختیارشان گذاردند، و تسلیم بی قید و شرط در مقابل آنها شدند.
اما این پیروان گمراه که بی وفائی معبودان خود را چنین آشکارا می بینند برای تسلی دل خویشتن می گویند: ((ای کاش ما بار دیگر به دنیا باز می گشتیم تا از آنها تبری جوئیم، همانگونه که آنها امروز از ما تبری جستند))! (و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرا منهم کما تبراوا منا).
اما چه سود که کار از کار گذشته و بازگشتی بسوی دنیا نیست نظیر همین سخن در سوره زخرف آیه 37 به چشم می خورد (حتی اذا جائنا قال یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین فبئس القرین ).
((او هنگامی که در قیامت در محضر ما حضور می یابد به رهبر گمراه کننده
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 567@@@
خود می گوید کاش میان من و تو فاصله میان مشرق و مغرب بود))!
و در پایان آیه می فرماید آری ((این چنین خداوند اعمالشان را به صورت مایه حسرت به آنها نشان می دهد)) (کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم ).
و آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد (و ما هم بخارجین من النار).
آری آنها جز اینکه حسرت بخورند چه می توانند انجام دهند. حسرت بر اموالی که فراهم کردند، و بهره آنرا دیگران بردند حسرت بر امکانات فوق العاده ای که برای رستگاری و نجات در اختیار داشتند و از دست دادند، حسرت بر عبادت معبودانی بی عرضه و بی ارزش بجای عبادت خداوند قادر متعال .
اما حسرتی بیهوده، چرا که نه موقع عمل است و نه جای جبران، بلکه تنها هنگام مجازات است و دیدن نتیجه اعمال !
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 568@@@