رنگهای غیر خدائی را بشوئید!
به دنبال دعوتی که در آیات سابق از عموم پیروان ادیان، دائر به تبعیت از برنامه های همه انبیاء شده بود، در نخستین آیه مورد بحث، به همه آنها فرمان می دهد که تنها رنگ خدائی را بپذیرید (که همان رنگ ایمان و توحید خالص است ) (صبغة الله ).**در اینکه (صبغه الله) چه محلی از اعراب دارد، مفسران احتمالات متعددی داده اند که از همه روشنتر سه احتمال زیر است نخست اینکه (مفعول مطلق) برای فعل محذوفی باشد (اصطبغوا اصبغه الله) دیگر اینکه (بدل) بوده باشد از (مله ابراهیم) که در آیات گذشته بوده، سوم اینکه (مفعول به) باشد برای فعل محذوفی (اتبعوا صبغه الله).***
سپس اضافه می کند چه رنگی از رنگ خدائی بهتر است ؟ و ما منحصرا او را پرستش می کنیم (و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون ).
و به این ترتیب، قرآن فرمان می دهد همه رنگهای نژادی و قبیلگی و سایر رنگهای تفرقه انداز را از میان بردارند و همگی به رنگ الهی در آیند.
مفسران نوشته اند که در میان مسیحیان معمول بود که فرزندان خود را غسل تعمید می دادند، گاه ادویه مخصوص زرد رنگی به آب اضافه می کردند و می گفتند: این غسل مخصوصا با این رنگ خاص باعث تطهیر نوزاد از گناه ذاتی که از آدم
@@تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه : 474@@@
به ارث برده است می شود.
قرآن بر این منطق بی اساس، خط بطلان می کشد و می گوید: بهتر این است که به جای رنگ ظاهر و رنگهای خرافاتی و تفرقه انداز، رنگ حقیقت و خدائی را بپذیرید تا روح و جانتان از هر آلودگی پاک گردد.
راستی چه تعبیر زیبا و لطیفی است ؟ اگر مردم رنگ خدائی بپذیرند یعنی رنگ وحدت و عظمت و پاکی و پرهیزکاری .
رنگ بی رنگی و عدالت و مساوات و برادری و برابری .
و رنگ توحید و اخلاص، می توانند در پرتو آن به همه نزاعها و کشمکشها که هر گاه بی رنگی اسیر رنگ شود به وجود می آید، از میان بردارند، و ریشه های شرک و نفاق و تفرقه را بر کنند.
در حقیقت این همان بی رنگی و حذف همه رنگها است .
در احادیث متعددی از امام صادق (علیه السلام ) در تفسیر این آیه نقل شده که ((مقصود از: ((صبغة الله )) آئین پاک اسلام است**نور الثقلین جلد 1 صفحه 132.*** این حدیث نیز اشاره به همان است که در بالا گفته شد.
و از آنجا که یهود و غیر آنها گاه با مسلمانان به محاجه و گفتگو بر می خاستند و می گفتند: تمام پیامبران از میان جمعیت ما برخاسته، و دین ما قدیمیترین ادیان و کتاب ما کهنترین کتب آسمانی است، اگر محمد نیز پیامبر بود باید از میان ما مبعوث شده باشد!
گاه می گفتند: نژاد ما از نژاد عرب برای پذیرش ایمان و وحی آماده تر است، چرا که آنها بتپرست بوده اند و ما نبودیم .
و گاه خود را فرزندان خدا می نامیدند و بهشت را در انحصار خودشان !
@@تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه : 475@@@
قرآن در آیات فوق خط بطلان به روی همه این پندارها کشیده، نخست به پیامبر می گوید: به آنها بگو آیا درباره خداوند با ما گفتگو می کنید؟ در حالی که او پروردگار ما و پروردگار شما است (قل اتحاجوننا فی الله و هو ربنا و ربکم ).
این پروردگار در انحصار نژاد و قبیلهای نیست، او پروردگار همه جهانیان همه عالم هستی است .
این را نیز بدانید که ما در گرو اعمال خویشیم و شما هم در گرو اعمال خود و هیچ امتیازی برای هیچکس جز در پرتو اعمالش نمی باشد) (و لنا اعمالنا و لکم اعمالکم )
با این تفاوت که ما با اخلاص او را پرستش می کنیم و موحد خالصیم (اما بسیاری از شما توحید را به شرک آلوده کرده اند) (و نحن له مخلصون ).
آیه بعد به قسمت دیگری از این ادعاهای بی اساس پاسخ گفته می فرماید: ((آیا شما می گوئید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط همگی یهودی یا نصرانی بوده اند)؟ (ام تقولون ان ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط کانوا هودا او نصاری ).
((آیا شما بهتر میدانید یا خدا؟!)) (قل اء انتم اعلم ام الله ).
خدا بهتر از همه کس می داند که آنها، نه یهودی بودند، و نه نصرانی .
شما هم کم و بیش میدانید که بسیاری از این پیامبران قبل از موسی و عیسی در جهان گام گذاردند و اگر هم ندانید باز بدون اطلاع، چنین نسبتی را به آنها دادن تهمت است و گناه، و کتمان حقیقت است و چه کسی ستمکارتر از آن کس است که شهادت الهی را که نزد او است کتمان کند؟ (و من اظلم ممن کتم شهادة عنده من الله ).
@@تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه : 476@@@
((اما بدانید خدا از اعمال شما غافل نیست )) (و ما الله بغافل عما تعملون ).
عجیب است، وقتی انسان روی دنده لجاجت و تعصب می افتد حتی مسلمات تاریخ را انکار می کند، فی المثل آنها پیامبرانی همچون ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که قبل از موسی و عیسی به دنیا آمدند و از جهان رفتند، از پیروان موسی یا مسیح می شمارند و یک واقعیت به این روشنی را کتمان می کنند، واقعیتی که با سرنوشت مردم و دین و ایمان آنها سر و کار دارد، به همین دلیل قرآن آنها را ستمکارترین افراد معرفی کرده است، زیرا هیچ ستمی بالاتر از این نیست که افرادی آگاهانه حقایق را کتمان کنند و مردم را در بیراهه ها سرگردان سازند.
در آخرین آیه مورد بحث به گونه دیگری به آنها پاسخ می گوید: می فرماید به فرض اینکه همه این ادعاها درست باشد آنها گروهی بودند که درگذشتند و پرونده اعمالشان بسته شد، و دورانشان سپری گشت و اعمالشان متعلق به خودشان است (تلک امة قد خلت لها ما کسبت ).
((و شما هم مسئول اعمال خویش هستید و هیچگونه مسئولیتی در برابر اعمال آنها ندارید)) و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعملون ).
خلاصه یک ملت زنده باید به اعمال خویش متکی باشد نه به تاریخ گذشته خویش، و یک انسان باید به فضیلت خود متکی باشد چرا که از فضل پدر تو را چیزی حاصل نمی شود، هر چند پدرت فاضل باشد!.
پایان جزء اول قرآن مجید مشهد مقدس 16 محرم الحرام 1403
@@تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه : 479@@@
آیه 142
آیه و ترجمه
سیَقُولُ السفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتهِمُ الَّتی کانُوا عَلَیْهَا قُل لِّلَّهِ الْمَشرِقُ وَ الْمَغْرِب یهْدِی مَن یَشاءُ إِلی صِرَطٍ مُّستَقِیمٍ(142)
ترجمه :
142 به زودی سبک مغزان از مردم می گویند: چه چیز آنها را (مسلمانان را) از قبلهای که بر آن بودند باز گردانید؟ بگو مشرق و مغرب از آن خدا است هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می کند.
تفسیر:
ماجرای تغییر قبله
این آیه و چند آیه بعد به یکی از تحولات مهم تاریخ اسلام که موجی عظیم در میان مردم به وجود آورد اشاره می کند، توضیح اینکه : پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) مدت سیزده سال پس از بعثت در مکه، و چند ماه بعد از هجرت در مدینه به امر خدا به سوی ((بیت المقدس )) نماز می خواند، ولی بعد از آن قبله تغییر یافت و مسلمانان ماءمور شدند به سوی ((کعبه )) نماز بگذارند.
در اینکه مدت عبادت مسلمانان به سوی بیت المقدس در مدینه چند ماه بود مفسران اختلاف نظر دارند از هفت ماه تا هفده ماه ذکر کرده اند، ولی هر چه بود در این مدت مورد سرزنش یهود قرار داشتند چرا که بیت المقدس در اصل قبله یهود بود آنها به مسلمانان می گفتند: اینان از خود استقلال ندارند و به سوی
@@تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه : 480@@@
قبله ما نماز می خوانند، و این دلیل آن است که ما بر حقیم .
این گفتگوها برای پیامبر اسلام و مسلمانان ناگوار بود، آنها از یکسو مطیع فرمان خدا بودند، و از سوی دیگر طعنه های یهود از آنها قطع نمی شد، برای همین جهت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) شبها به اطراف آسمان می نگریست، گویا در انتظار وحی الهی بود.
مدتی از این انتظار گذشت تا اینکه فرمان تغییر قبله صادر شد و در حالی که پیامبر دو رکعت نماز ظهر را در مسجد بنی سالم به سوی بیت المقدس خوانده بود جبرئیل ماءمور شد بازوی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) را بگیرد و روی او را به سوی کعبه بگرداند.**مجمع البیان جلد اول صفحه 223.***
یهود از این ماجرا سخت ناراحت شدند و طبق شیوه دیرینه خود به بهانه جوئی و ایراد گیری پرداختند. آنها قبلا می گفتند: ما بهتر از مسلمانان هستیم، چرا که آنها از نظر قبله استقلال ندارند و پیرو ما هستند، اما همین که دستور تغییر قبله از ناحیه خدا صادر شد زبان به اعتراض گشودند چنانکه قرآن در آیه مورد بحث می گوید:
((به زودی بعضی از سبک مغزان مردم می گویند چه چیز آنها مسلمانان ) را از قبلهای که بر آن بودند بر گردانید))؟ (سیقول السفهاء من الناس ما ولیهم عن قبلتهم التی کانوا علیها).
چرا اینها از قبله پیامبران پیشین امروز اعراض نمودند؟ اگر قبله اول صحیح بود این تغییر چه معنی دارد؟ و اگر دومی صحیح است چرا سیزده سال و چند ماه به سوی بیت المقدس نماز خواندید ؟!
خداوند به پیامبرش دستور میدهد به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست، هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می کند)) (قل لله المشرق و المغرب یهدی من یشاء الی صراط مستقیم ).
@@تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه : 481@@@
این یک دلیل قاطع و روشن در برابر بهانهجویان بود که بیت المقدس و کعبه و همه جا ملک خدا است، اصلا خدا خانه و مکانی ندارد، مهم آن است که تسلیم فرمان او باشید هر جا خدا دستور دهد به آن سو نماز بخوانند، مقدس و محترم است، و هیچ مکانی بدون عنایت او دارای شرافت ذاتی نمی باشد.
و تغییر قبله در حقیقت مراحل مختلف آزمایش و تکامل است و هر یک مصداقی است از هدایت الهی، او است که انسانها را به صراط مستقیم رهنمون می شود.