((جبریل )) و ((میکال ))
نام ((جبریل )) سه بار، و نام ((میکال )) یکبار در قرآن مجید، در همین مورد آمده است**نام (جبریل) دوبا در آیات مورد بحث، و یکبار در سوره تحریم آیه 4 ذکر شده.*** و از همین آیات استفاده می شود که هر دو از فرشتگان بزرگ و مقرب خدایند (در تلفظات معمولی مسلمین جبرئیل و میکائیل هر دو با همزه و یاء تلفظ می شود، ولی در متن قرآن تنها به صورت جبریل و میکال آمده است ) جمعی عقیده دارند که ((جبریل )) لفظی است عبرانی و اصل آن ((جبرئیل )) به معنی ((مرد خدا)) یا ((قوت خدا)) است ( ((جبر)) به معنی ((قوت یا مرد)) و ((ئیل )) به معنی ((خدا)) است ).
به موجب آیات مورد بحث جبرئیل پیک وحی خدا بر پیامبر، و نازل کننده قرآن بر قلب پاک او بوده است، در حالی که در سوره نحل آیه 102 واسطه وحی ((روح القدس )) معرفی شده .
و در سوره ((شعراء آیه 191)) می خوانیم قرآن را روح الامین برای آن حضرت آورده، ولی همانگونه که مفسران تصریح کرده اند: منظور از روح القدس و روح الامین همان جبرئیل است .
ضمنا احادیثی در دست داریم که به موجب آنها جبرئیل به صورتهای گوناگون بر پیامبر نازل می شد و در مدینه جبرئیل غالبا به صورت دحیه کلبی که مردی بسیار زیبا بود بر آن حضرت نمایان می گشت .
از سوره نجم استفاده می شود که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) جبرئیل را دو بار
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 364@@@
(به صورت اصلیش ) مشاهده کرد.**اعلام قرآن صفحه 277.***
در کتب اسلامی معمولا چهار فرشته مقرب خدا را جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل شمرده اند که از میان اینها جبرئیل از همه برتر است .
در منابع یهود نیز سخن از جبریل و میکال آمده است، از جمله در کتاب دانیال جبرئیل به عنوان مغلوب کننده رئیس شیاطین و میکائیل به عنوان حامی قوم اسرائیل معرفی شده .**اعلام قرآن صفحه 629.***
بعضی از محققان می گویند در منابع یهود چیزی که دلالت بر خصومت جبریل با آنها داشته باشد دیده نشده، و این خود مؤید آن است که اظهار عداوت یهودیان معاصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) نسبت به جبریل یک بهانه بیش نبوده، تا بوسیله آن از پذیرش اسلام سر باز زنند، چرا که در منابع مذهبی خودشان ریشه ای نداشته است .
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 365@@@
آیه 99 - 101
آیه و ترجمه
وَ لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْک ءَایَتِ بَیِّنَتٍ وَ مَا یَکْفُرُ بِهَا إِلا الْفَسِقُونَ(99)
أَ وَ کلَّمَا عَهَدُوا عَهْداً نَّبَذَهُ فَرِیقٌ مِّنْهُم بَلْ أَکْثرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ(100)
وَ لَمَّا جَاءَهُمْ رَسولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَب کتَب اللَّهِ وَرَاءَ ظهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ(101)
ترجمه :
99 نشانه های روشنی برای تو فرستادیم، و جز فاسقان کسی به آنها کفر نمی ورزد.
100 و آیا هر بار آنها (یهود) پیمانی (با خدا و پیامبر) بستند جمعی آن را دور نیفکندند؟ (و با آن مخالفت نکردند ؟) و بیشتر آنها ایمان نمی آورند.
101 و هنگامی که فرستاده ای از سوی خدا به سراغشان آمد در حالی که با نشانه هائی که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعی از آنان که دارای کتاب بودند کتاب خدا را پشت سر افکندند، گوئی اصلا از آن خبر ندارند.
شاءن نزول
در مورد آیه اول شاءن نزولی از ابن عباس نقل شده است و آن اینکه : ((ابن صوریا)) دانشمند یهودی از روی لجاج و عناد به پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) گفت : تو
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 366@@@
چیزی که برای ما مفهوم باشد نیاورده ای ! و خداوند نشانه روشنی بر تو نازل نکرده تا ما از تو تبعیت کنیم، آیه فوق نازل شد و به او صریحا پاسخ گفت .**مجمع البیان و تفسیر قرطبی ذیل آیه مورد بحث.***
تفسیر:
پیمان شکنان یهود
در نخستین آیه مورد بحث، قرآن به این حقیقت اشاره می کند که دلائل کافی و نشانه های روشن و آیات بینات در اختیار پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) قرار دارد و آنها که انکار می کنند در حقیقت، پی به حقانیت دعوت او برده و به خاطر اغراض خاصی به مخالفت برخاسته اند، می گوید: ((ما بر تو آیات بینات نازل کردیم و جز فاسقان کسی به آنها کفر نمی ورزد)) (و لقد انزلنا الیک آیات بینات و ما یکفر بها الا الفاسقون ).
تفکر در آیات قرآن برای هر انسان پاکدل و حقجوئی روشن کننده راهها است و با مطالعه این آیات می توان به صدق دعوت پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) و عظمت قرآن پی برد، ولی این حقیقت را تنها کسانی درک می کنند که قلبشان بر اثر گناه تاریک نشده باشد، بنابراین جای تعجب نیست که فاسقان و آلودگان به گناه و آنها که از اطاعت فرمان خدا سر باز زده اند هرگز به آن ایمان نیاورند.
سپس به یکی از اوصاف بسیار بد جمعی از یهود یعنی پیمان شکنی که گویا با تاریخ آنها همراه است اشاره کرده می گوید: ((آیا هر بار آنان پیمانی با خدا و پیامبر بستند جمعی از آنها آن را دور نیفکندند و با آن مخالفت نکردند))؟!(او کلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم ).
آری ((اکثرشان ایمان نمی آورند)) (بل اکثرهم لا یؤمنون ).
خداوند از آنها در کوه طور پیمان گرفت که به فرمانهای تورات عمل کنند
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 367@@@
ولی سر انجام این پیمان را شکستند و فرمان او را زیر پا گذاردند.
و نیز از آنها پیمان گرفته شده بود که به پیامبر موعود (پیامبر اسلام که بشارت آمدنش در تورات داده شده بود) ایمان بیاورند به این پیمان نیز عمل نکردند.
یهود بنی نضیر و بنی قریظه هنگام ورود پیامبر اسلام به مدینه نیز با او پیمان بستند که لااقل به دشمنانش کمک نکنند، ولی عاقبت این پیمان را هم شکستند و در جنگ احزاب با مشرکان مکه بر ضد اسلام همکاری کردند.
اساسا این شیوه دیرینه اکثریت یهود است که به عهد خویش پایبند نیستند و هم اکنون نیز به روشنی می بینیم که هرگاه منافع صهیونیستها و اسرائیل غاصب به خطر بیفتد، تمام عهدنامه های خصوصی و جهانی را زیر پا گذارده، و با بهانه های واهی همه را به دست فراموشی می سپارند.
آخرین آیه مورد بحث، تاءکید صریحتر و گویاتری روی همین موضوع دارد می گوید: ((هنگامی که فرستاده ای از سوی خدا به سراغ آنها آمد و با نشانه هائی که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعی از آنان که دارای کتاب بودند کتاب الهی را پشت سر افکندند، آنچنان که گوئی اصلا از آن خبر ندارند)) (و لما جائهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین اوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کانهم لایعلمون ).
تا آن زمان که پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) مبعوث نشده بود علمای یهود، مردم را به آمدنش بشارت می دادند و نشانه ها و مشخصات او را بر می شمردند اما هنگامی که به رسالت مبعوث گشت آنچنان از محتویات تورات، رخ بر تافتند که گوئی هرگز آن را ندیده بودند و نخوانده بودند.
آری این است نتیجه خودخواهی و دنیا پرستی که انسانی را که در آغاز از
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 368@@@
مبلغان سر سخت حق بوده به هنگام رسیدن به آن در صف دشمنان آشتی ناپذیر قرار می دهد.
نکته ها
نکته : 1
روشن است تعبیر به ((نزول )) (فرود آمدن ) یا ((انزال )) (فرو فرستادن ) در مورد قرآن مجید به این معنی نیست که مثلا خداوند مکانی در آسمانها دارد و قرآن را از آن محل بالا فرو فرستاده است، بلکه این تعبیر اشاره به علو مقامی و معنوی پروردگار است .
نکته : 2
کلمه ((فاسق )) از ماده ((فسق )) در اصل به معنی خارج شدن هسته از درون رطب (خرمای تازه ) است، به این ترتیب که گاهی رطب از شاخه درخت نخل سقوط می کند، هسته از درون آن به خارج می پرد، عرب از این معنی تعبیر به ((فسقت النواة )) می کند سپس به تمام کسانی که لباس طاعت پروردگار را از تن در آورده و از راه و رسم بندگی خارج شده اند فاسق گفته شده است .
در حقیقت همان گونه که هسته خرما به هنگام بیرون آمدن، آن قشر شیرین و مفید و مغذی را رها می سازد، آنها نیز با اعمال خود تمام ارزش و شخصیت خویش را از دست می دهند.
نکته : 3
قرآن در بحثهای فوق مانند دیگر بحثها هرگز تمام یک قوم را به خاطر گناه اکثریت مورد ملامت قرار نمی دهد، بلکه با تعبیر ((فریق )) و همچنین ((اکثر)) سهم اقلیت با تقوا و مؤمن را محفوظ می دارد، و این است راه و رسم حق طلبی و حقجوئی .
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 369@@@