عصیانگران روز شنبه
این دو آیه نیز مانند آیات گذشته به روح عصیانگری و نافرمانی حاکم بر یهود و علاقه شدید آنها به امور مادی اشاره می کند:
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 297@@@
نخست می گوید: ((قطعا حال کسانی را که از میان شما در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند دانستید)) (و لقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت ).
و نیز دانستید که ما به آنها گفتیم : به صورت بوزینه گان طرد شده ای در آئید و آنها چنین شدند (فقلنا لهم کونوا قردة خاسئین ).**(خاسی) از ماده خسأ (بر وزن نسل) به معنی طرد و ذلت است، این تعبیر در اصل به معنی راندن و طرد کردن سگ آمده سپس در معنی وسیعتری که راندن توأم با تحقیر باشد در موارد دیگر نیز به رفته است.***
((ما این امر را کیفر و عبرتی برای مردم آن زمان و زمانهای بعد قرار دادیم )) (فجعلناها نکالا لما بین یدیها و ما خلفها).
((و همچنین پند و اندرزی برای پرهیزکاران )) (و موعظة للمتقین ).
خلاصه ماجرا چنین بود: ((خداوند به یهود دستور داده بود، روز ((شنبه )) را تعطیل کنند، گروهی از آنان که در کنار دریا می زیستند به عنوان آزمایش دستور یافتند از دریا در آن روز ماهی نگیرند، ولی از قضا روزهای شنبه که می شد، ماهیان فراوانی بر صفحه آب ظاهر می شدند، آنها به فکر حیله گری افتادند و با یکنوع کلاه شرعی روز شنبه از آب ماهی گرفتند، خداوند آنان را به جرم این نافرمانی مجازات کرد و چهره شان را از صورت انسان به حیوان دگرگون ساخت )).
آیا این مسخ و دگرگونی چهره جنبه جسمانی داشته یا روانی و اخلاقی ؟ و نیز این قوم در کجا می زیستند؟ و با چه نیرنگی برای گرفتن ماهی متوسل شدند؟
پاسخ تمام این سؤالات و مسائل دیگر را در این رابطه در جلد ششم ذیل آیات 163 تا 166 سوره اعراف مطالعه خواهید فرمود (جلد ششم صفحه 318 تا 328).
جمله فقلنا لهم کونوا قردة خاسئین کنایه از سرعت عمل است که با یک
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 298@@@
اشاره و فرمان الهی چهره همه آن عصیانگران دگرگون شد.
جالب اینکه از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) در معنی این آیه نقل شده که فرمودند: منظور از ((ما بین یدیها)) نسل آن زمان و مراد از ((ما خلفها)) ما مسلمانان هستیم، یعنی این درس عبرت مخصوص بنی اسرائیل نبود، و همه انسانها را شامل می شود.**تفسیر مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث.***
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 299@@@
آیه 67 - 74
آیه و ترجمه
وَ إِذْ قَالَ مُوسی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تَذْبحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَ تَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الجَْهِلِینَ(67)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّک یُبَین لَّنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنهَا بَقَرَةٌ لا فَارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوَانُ بَینَ ذَلِک فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ(68)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّک یُبَین لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنهَا بَقَرَةٌ صفْرَاءُ فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسرُّ النَّظِرِینَ(69)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّک یُبَین لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشبَهَ عَلَیْنَا وَ إِنَّا إِن شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ(70)
قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنهَا بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الاَرْض وَ لا تَسقِی الحَْرْث مُسلَّمَةٌ لا شِیَةَ فِیهَا قَالُوا الْئََنَ جِئْت بِالْحَقِّ فَذَبحُوهَا وَ مَا کادُوا یَفْعَلُونَ(71)
وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّرَأْتُمْ فِیهَا وَ اللَّهُ مخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ(72)
فَقُلْنَا اضرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِک یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکمْ ءَایَتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ(73)
ثُمَّ قَست قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِک فَهِیَ کالحِْجَارَةِ أَوْ أَشدُّ قَسوَةً وَ إِنَّ مِنَ الحِْجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الاَنْهَرُ وَ إِنَّ مِنهَا لَمَا یَشقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَ إِنَّ مِنهَا لَمَا یهْبِط مِنْ خَشیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(74)
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 300@@@
ترجمه :
67 (و بخاطر بیاورید) هنگامی را که موسی بقوم خود گفت خداوند به شما دستور می دهد ماده گاوی را ذبح کنید (و قطعهای از بدن آنرا به مقتولی که قاتل او شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی کند و غوغا خاموش گردد) گفتند آیا ما را مسخره می کنی ؟ (موسی گفت ) به خدا پناه می برم از اینکه از جاهلان باشم !
68 گفتند (پس ) از خدای خود بخواه که برای ما روشن کند این ماده گاو چگونه ماده گاوی باشد؟ گفت خداوند می فرماید ماده گاوی که نه پیر و از کار افتاده، و نه بکر و جوان، بلکه میان این دو باشد، آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهید.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 301@@@
69 گفتند: از پروردگار خود بخواه که برای ما روشن سازد چه رنگی داشته باشد؟ گفت : خداوند می گوید: گاوی باشد زرد یک دست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد!
70 گفتند: از خدایت بخواه برای ما روشن کند بالاخره چگونه گاوی باشد؟ زیرا این گاو برای ما مبهم شده ! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!.
71 گفت : خداوند می فرماید گاوی باشد که برای شخم زدن رام نشده باشد، و برای زراعت آبکشی نکند، از هر عیبی بر کنار و حتی هیچ گونه رنگ دیگری در آن نباشد، گفتند: الان حق مطلب را برای ما آوردی ! سپس (چنان گاوی را پیدا کردند) و آنرا سر بریدند ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند!.
72 و بخاطر بیاورید هنگامی را که فردی را به قتل رساندید سپس درباره (قاتل ) او به نزاع پرداختید و خداوند آنچه را مخفی داشته بودید آشکار می سازد.
73 سپس گفتیم قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند) خداوند این گونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد شاید درک کنید.
74 سپس دلهای شما بعد از این جریان سخت شد، همچون سنگ، یا سختتر! چرا که پاره ای از سنگها می شکافد و از آن نهرها جاری می شود، و پاره ای از آنها شکاف بر می دارد و آب از آن تراوش می کند، و پاره ای از خوف خدا (از فراز کوه ) به زیر می افتد (اما دلهای شما نه از خوف خدا می طپد و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است ) و خداوند از اعمال شما غافل نیست .
تفسیر:
ماجرای گاو بنی اسرائیل
در این آیات بر خلاف آنچه تا به حال در سوره بقره پیرامون بنی اسرائیل خوانده ایم که همه به طور فشرده و خلاصه بود، ماجرائی به صورت مشروح آمده است، شاید به این دلیل که این داستان تنها یکبار در قرآن ذکر شده، بعلاوه نکات آموزنده فراوانی در آن وجود دارد که ایجاب چنین شرحی می کند، از جمله : بهانه جوئی شدید بنی اسرائیل در سراسر این داستان نمایان است، و نیز درجه
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 302@@@
ایمان آنان را به گفتار موسی مشخص می کند و از همه مهمتر اینکه گواه زنده ای است بر امکان رستاخیز.
ماجرا (آنگونه که از قرآن و تفاسیر بر می آید) چنین بود که یک نفر از بنی اسرائیل به طرز مرموزی کشته می شود، در حالی که قاتل به هیچوجه معلوم نیست .
در میان قبائل و اسباط بنی اسرائیل نزاع درگیر می شود، هر یک آن را به طایفه و افراد قبیله دیگر نسبت می دهد و خویش را تبرئه می کند داوری را برای فصل خصومت نزد موسی می برند و حل مشکل را از او خواستار می شوند، و چون از طرق عادی حل این قضیه ممکن نبود، و از طرفی ادامه این کشمکش ممکن بود منجر به فتنه عظیمی در میان بنی اسرائیل گردد موسی با استمداد از لطف پروردگار از طریق اعجاز آمیزی به حل این مشکل چنانکه در تفسیر آیات می خوانید می پردازد.**باید توجه داشت که در فصل 21 سفر تثنیه تورات کنونی نیز به این داستان اشاره کوتاهی شده است، منتها آنچه در تورات کنونی است در واقع به صورت یک حکم است، در حالی که آنچه در قرآن آمده به صورت یک حادثه می باشد، به هر حال در فصل 21 از جمله 1 تا 9 چنین می خوانیم: (اگر مقتولی را در زمینی که خداوند خدایت برای ارثیت به تو می دهد در صحرا افتاده بیابی، و معلوم نشود که قاتل او کیست، آنگاه مشایخ و قاضیان تو بیرون رفته، مسافت شهرهائی که در اطراف قتیل است بپیمایند و مقرر است آن شهری که به قتیل نزدیکتر است مشایخ آن شهر گوساله ماده ای که به کار شیار نرفته و پالهنگ نکشیده است بگیرند، و مشایخ آن شهر آن گوساله را به دره نا هموار که هیچ شیار و کشته نشده باشد فرود آورند، و همانجا در دره گردن گوساله را قطع کنند، و کاهنان (بنی لیوی) نزدیک آیند، چونکه خداوند خدایت ایشان را برگزیده است تا آنکه او را خدمت کنند، و به اسم خداوند دعای خیر بخوانند و انفصال هر نزاع و هر صدمه مطابق حکم ایشان باشد، و تمامی مشایخ آن شهری که به قتیل نزدیک است، دستهای خود را بر گوساله ای که در دره سر بریده شده است بشویند و متکلم شده بگویند که این خون را دستهای ما نریخته است و چشمان ما ندیده است ای خداوند قوم خود اسرائیل را که باز خریده ای بیامرز، و قوم خود اسرائیل را به خون ناحق منسوب مکن، و خون از برای ایشان عفو کرده خواهد شد، بدین منوال خون ناحق را از میان خود رفع خواهی کرد، چون آنچه که در نظر خداوند راست است به عمل می آوری) (عهد قدیم چاپ سال 1878).***
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 303@@@
نخست می گوید: ((به خاطر بیاورید هنگامی را که موسی به قوم خود گفت باید گاوی را سر ببرید)) (و اذ قال موسی لقومه ان الله یامرکم ان تذبحوا بقرة ).
آنها از روی تعجب ((گفتند: آیا ما را به مسخره گرفته ای ))؟! (قالوا اتتخذنا هزوا).
((موسی در پاسخ آنان گفت : به خدا پناه می برم که از جاهلان باشم )) (قال اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین ).
یعنی استهزا نمودن و مسخره کردن، کار افراد نادان و جاهل است، و پیامبر خدا هرگز چنین نیست .
پس از آنکه آنها اطمینان پیدا کردند استهزائی در کار نیست و مساءله جدی می باشد گفتند: ((اکنون که چنین است از پروردگارت بخواه برای ما مشخص کند که این چگونه گاوی باید باشد))؟! (قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ماهی ).
جمله از ((خدایت بخواه )) که در خواسته های آنها چند بار تکرار شده یکنوع اسائه ادب و یا استهزاء سر بسته در آن نهفته است مگر خدای موسی (علیه السلام ) را از خدای خویش جدا می دانستند؟
به هر حال، موسی (علیه السلام ) در پاسخ آنها ((گفت : خداوند می فرماید باید ماده گاوی باشد که نه پیر و از کار افتاده و نه بکر و جوان بلکه میان این دو باشد))
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 304@@@
(قال انه یقول انها بقرة لا فارض و لا بکر عوان بین ذلک ).**(فارض) چنانکه راغب در مفردات می گوید به معنی گاو مسن است، ولی بعضی از مفسران گفته اند گاوی است که مخصوصا به مرحله ایاز پیری رسیده که دیگر زاد و ولد نمی کند، و (عوان) به معنی میانسال است.***
و برای اینکه آنها بیش از این مساءله را کش ندهند، و با بهانه تراشی فرمان خدا را به تاءخیر نیندازند در پایان سخن خود اضافه کرد: ((آنچه به شما دستور داده شده است انجام دهید)) (فافعلوا ما تؤمرون ).
ولی باز آنها دست از پرگوئی و لجاجت بر نداشتند و ((گفتند: از پروردگارت بخواه که برای ما روشن کند که رنگ آن باید چگونه باشد))؟! (قال ادع لنا ربک یبین ما لونها).
موسی (علیه السلام ) در پاسخ ((گفت : خدا می فرماید: گاو ماده ای باشد زرد یکدست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد)) (قال انه یقول انها بقرة صفراء فاقع لونها تسر الناظرین ).**(فاقع) به معنی زرد خالص و یکدست است.***
خلاصه این گاو باید کاملا خوشرنگ و درخشنده باشد، آنچنان زیبا که بینندگان را به اعجاب وادارد.
و عجب این است که باز هم به این مقدار اکتفا نکردند و هر بار با بهانه جوئی کار خود را مشکلتر ساخته، و دایره وجود چنان گاوی را تنگتر نمودند.
باز ((گفتند از پروردگارت بخواه برای ما روشن کند این چگونه گاوی باید باشد))؟ (از نظر نوع کار کردن ) (قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما هی ).
((چرا که این گاو برای ما مبهم شده )) (ان البقر تشابه علینا).
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 305@@@
((و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد))! (و انا ان شاء الله لمهتدون )
مجددا ((موسی گفت : خدا می فرماید: گاوی باشد که برای شخم زدن، رام نشده، و برای زراعت آبکشی نکند)) (قال انه یقول انها بقرة لا ذلول تثیر الارض و لا تسقی الحرث ).
((و از هر عیبی بر کنار باشد))(مسلمة ). و ((حتی هیچگونه رنگ دیگری در آن نباشد)) (لاشیة فیها).
در اینجا که گویا سؤال دیگری برای مطرح کردن نداشتند ((گفتند حالا حق مطلب را ادا کردی ))! (قالوا الان جئت بالحق ).
سپس گاو را با هر زحمتی بود به دست آوردند ((و آن را سر بریدند، ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند))! (فذبحوها و ما کادوا یفعلون ).
قرآن بعد از ذکر ریزه کاریهای این ماجرا، باز آن را به صورت خلاصه و کلی در دو آیه بعد چنین مطرح می کند: ((به خاطر بیاورید هنگامی که انسانی را کشتید، سپس درباره قاتل آن به نزاع پرداختید و خداوند (با دستوری که در آیات بالا آمد) آنچه را مخفی داشته بودید آشکار ساخت )) (و اذ قتلتم نفسا فاداراتم فیها و الله مخرج ما کنتم تکتمون ).
((سپس گفتیم قسمتی از گاو را به مقتول بزنید)) (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند) (فقلنا اضربوه ببعضها).
((آری خدا این گونه مردگان را زنده می کند)) (کذلک یحیی الله الموتی ).
((و این گونه آیات خود را به شما نشان می دهد تا تعقل کنید))
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 306@@@
(و یریکم آیاته لعلکم تعقلون ).
در آخرین آیه مورد بحث به مساءله قساوت و سنگدلی بنی اسرائیل پرداخته می گوید بعد از این ماجراها و دیدن این گونه آیات و معجزات و عدم تسلیم در برابر آنها دلهای شما سخت شد همچون سنگ یا سختتر (ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة او اشد قسوة ).
چرا که ((پاره ای از سنگها می شکافد و از آن نهرها جاری می شود)) (و ان من الحجارة لما یتفجر منه الانهار).
یا لااقل ((بعضی از آنها شکاف می خورد و قطرات آب از آن تراوش می نماید)) (و ان منها لما یشقق فیخرج منه الماء).
و گاه ((پاره ای از آنها (از فراز کوه ) از خوف خدا فرو می افتد)) (و ان منها لما یهبط من خشیة الله ).
اما دلهای شما از این سنگها نیز سختتر است، نه چشمه عواطف و علمی از آن می جوشد و نه قطرات محبتی از آن تراوش می کند، و نه هرگز از خوف خدا می طپد.
و در آخرین جمله می فرماید: ((خداوند از آنچه انجام می دهید غافل نیست )) (و ما الله بغافل عما تعملون ).
و این تهدیدی است سربسته برای این جمعیت بنی اسرائیل و تمام کسانی که خط آنها را ادامه می دهند.
نکته ها