خیالهای باطل یهود
در این آیات بار دیگر خداوند روی سخن را به بنی اسرائیل کرده و نعمتهای خدا را به آنها یادآور می شود و می گوید: ای بنی اسرائیل نعمتهائی را که به شما دادم بخاطر بیاورید: (یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم ).
این نعمتها دامنه گسترده ای دارد، از نعمت هدایت و ایمان گرفته تا رهائی از چنگال فرعونیان و باز یافتن عظمت و استقلال همه را شامل می شود .
سپس از میان این نعمتها به نعمت فضیلت و برتری یافتن بر مردم زمان خود که ترکیبی از نعمتهای مختلف است اشاره کرده می گوید: من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم (و انی فضلتکم علی العالمین ).
شاید بعضی تصور کنند که منظور از ((فضلتکم علی العالمین )) این باشد که آنها را بر تمام جهانیان در تمام ادوار برتری بخشیده است .
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 221@@@
ولی با توجه به سایر آیات قرآن روشن می شود که مقصود برتری آنها نسبت به افراد محیط و عصر خودشان است زیرا در قرآن می خوانیم کنتم خیر امة اخرجت للناس ... شما (مسلمانان ) بهترین امتی بودید که برای نفع انسانها آفریده شده اید (آل عمران آیه 110).
در جای دیگر درباره بنی اسرائیل می خوانیم ((و اورثنا القوم الذین کانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها)) ما این مستضعفان را وارث مشرق و مغرب زمین کردیم (سوره اعراف آیه 137) روشن است که بنی اسرائیل در آنزمان وارث تمام جهان نشدند پس مقصود این است که وارث شرق و غرب منطقه خودشان گشتند بنابر این فضیلت آنها بر جهانیان نیز برتری نسبت به افراد همان محیط است .
در آیه بعد قرآن خط بطلانی بر خیالهای باطل یهود می کشد، زیرا آنها معتقد بودند که چون نیاکان و اجدادشان پیامبران خدا بودند آنها را شفاعت خواهند کرد، و یا گمان می کردند می توان برای گناهان فدیه و بدل تهیه نمود، همانگونه که در این جهان متوسل به رشوه می شدند.
قرآن می گوید: ((از آنروز بترسید که هیچکس بجای دیگری جزا داده نمی شود)) (و اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا).
((و نه شفاعتی (بی اذن پروردگار) پذیرفته می شود)) (و لا یقبل منها شفاعة ).
((و نه غرامت و بدلی قبول خواهد شد)) (و لا یؤخذ منها عدل ).
((و نه کسی برای یاری انسان به پا می خیزد)) (و لا هم ینصرون ).
خلاصه حاکم و قاضی آن صحنه کسی است که جز عمل پاک را قبول نمی کند چنانکه در آیه 88 و 89 شعراء می خوانیم : یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم ((روزی که نه مال به درد میخورد و نه فرزندان، مگر آنها که
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 222@@@
دارای روح سالم و پاک و با ایمان هستند.))
در حقیقت آیه فوق اشاره به این است که در این دنیا چنین معمول است که برای نجات مجرمان از مجازات از طرق مختلفی وارد می شوند: گاه یک نفر جریمه دیگری را پذیرا می شود و آنرا اداء می کند.
اگر این معنی ممکن نشد متوسل به شفاعت می گردد و اشخاصی را بر می انگیزد که از او شفاعت کنند.
باز اگر اینهم نشد سعی می کنند که با پرداختن غرامت خود را آزاد سازند.
و اگر دسترسی به این کار هم نداشت از دوستان و یاران کمک می گیرد تا از او دفاع کنند تا گرفتار چنگال مجازات نشود.
اینها طرق مختلف فرار از مجازات در دنیا است، ولی قرآن می گوید: اصول حاکم بر مجازاتها در قیامت به کلی از این امور جدا است، و هیچ یک از این امور در آنجا به کار نمی آید، تنها راه نجات پناه بردن به سایه ایمان و تقوا است و استمداد از لطف پروردگار.
بررسی عقاید بت پرستان یا منحرفین اهل کتاب نشان می دهد که اینگونه افکار خرافی در میان آنها کم نبوده مثلا نویسنده تفسیر المنار نقل می کند که در بعضی از مناطق مصر بعضی از مردم خرافی وجه نقدی به غسل دهنده میت میدادند و آنرا اجرت نقل و انتقال به بهشت می نامیدند.**المنار جلد 1 صفحه 306.***
و نیز در حالات یهود می خوانیم که آنها برای کفاره گناهانشان قربانی می کردند، اگر دسترسی به قربانی بزرگ نداشتند یک جفت کبوتر قربانی می کردند!.**همان***
در حالات اقوام پیشین که احتمالا قبل از تاریخ زندگی می کردند می خوانیم
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 223@@@
که آنها زیور آلات و اسلحه مرده را با او دفن می کردند تا در زندگی آیندهاش از آن بهره گیرد!.**المیزان جلد 1 صفحه 156.***
قرآن و مساءله شفاعت
بدون شک مجازاتهای الهی چه در این جهان و چه در قیامت جنبه انتقامی ندارد، بلکه همه آنها در حقیقت ضامن اجرا برای اطاعت از قوانین و در نتیجه پیشرفت و تکامل انسانها است، بنابر این هر چیز که این ضامن اجراء را تضعیف کند باید از آن احتراز جست تا جرات و جسارت بر گناه در مردم پیدا نشود.
از سوی دیگر نباید راه بازگشت و اصلاح را بکلی بر روی گناهکاران بست بلکه باید به آنها امکان داد که خود را اصلاح کنند و به سوی خدا و پاکی تقوا باز گردند.
((شفاعت )) در معنی صحیحش برای حفظ همین تعادل است، و وسیله ای است برای بازگشت گناهکاران و آلودگان، و در معنی غلط و نادرستش موجب تشویق و جرات بر گناه است .
کسانی که جنبه های مختلف شفاعت و مفاهیم صحیح آنرا از هم تفکیک نکرده اند گاه بکلی منکر مساءله شفاعت شده، آنرا با توصیه و پارتی بازی در برابر سلاطین و حاکمان ظالم برابر می دانند!
و گاه مانند وهابیان آیه فوق را که می گوید: ((لا یقبل منها شفاعة )) در قیامت از کسی شفاعت پذیرفته نمی شود بدون توجه به آیات دیگر دستاویز قرار داده و به کلی شفاعت را انکار کرده اند.
به هر حال ایرادهای مخالفان شفاعت را در چند مطلب می توان خلاصه کرد: 1 اعتقاد به شفاعت روح سعی و تلاش را تضعیف می کند.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 224@@@
2 اعتقاد به شفاعت انعکاسی از جامعه های عقب مانده و فئودالیته است .
3 اعتقاد به شفاعت موجب تشویق به گناه و رها کردن مسئولیتها است .
4 اعتقاد به شفاعت یک نوع شرک و چندگانه پرستی و مخالف قرآن است ! 5 اعتقاد به شفاعت مفهومش دگرگون شدن احکام خداوند و تغییر اراده و فرمان او است !
ولی بطوری که خواهیم گفت همه این ایرادها از آنجا ناشی شده که شفاعت را از نظر مفهوم قرآنی با شفاعتهای انحرافی رائج در میان عوام مردم اشتباه کرده اند.
از آنجا که این مساءله هم در جهت اثبات، و هم در جهت نفی، دارای اهمیت ویژه ای است باید بطور مشروح از مفهوم شفاعت فلسفه شفاعت شفاعت در عالم تکوین شفاعت در قرآن و حدیث شفاعت و مساءله توحید و شرک در اینجا بحث کنیم تا هر گونه ابهامی در زمینه آیه فوق و سایر آیاتی که در آینده در زمینه شفاعت با آن برخورد خواهیم کرد بر طرف شود.
1- مفهوم واقعی شفاعت
کلمه ((شفاعت )) از ریشه ((شفع )) بمعنی (جفت ) ((و ضم الشی ء الی مثله )) گرفته شده، و نقطه مقابل آن ((وتر)) به معنی تک و تنها است، سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قویتری برای کمک به فرد ضعیفتر اطلاق گردیده است و این لفظ در عرف و شرع به دو معنی متفاوت گفته می شود:
الف شفاعت در لسان عامه به این گفته می شود که شخص شفیع از موقعیت و شخصیت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیردستان خود عوض کند.
گاهی با استفاده از نفوذ خود یا وحشتی که از نفوذ او دارند.
@@تفسیر نمونه، جلد1، صفحه : 225@@@
و زمانی با پیش کشیدن مسائل عاطفی و تحت تاثیر قرار دادن عواطف طرف .
و زمان دیگری با تغییر دادن مبانی فکری او، درباره گناه مجرم و استحقاق او، و مانند اینها...
بطور خلاصه شفاعت طبق این معنی هیچگونه دگرگونی در روحیات و فکر مجرم یا متهم ایجاد نمی کندتمام تاءثیرها و دگرگونیها مربوط به شخصی است که شفاعت نزد او می شود (دقت کنید).
این نوع شفاعت در بحثهای مذهبی مطلقا معنی ندارد زیرا نه خداوند اشتباهی می کند که بتوان نظر او را عوض کرد، و نه عواطفی به این معنی که در انسان است دارد که بتوان آن را برانگیخت، و نه از نفوذ کسی ملاحظه می کند و وحشتی دارد و نه پاداش و کیفرش بر محوری غیر از عدالت دور می زند.
مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونی و تغییر موضع شفاعت شونده دور میزند، یعنی شخص شفاعت شونده موجباتی فراهم می سازد که از یک وضع نامطلوب و درخور کیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگی گردد، و همانطور که خواهیم دید ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالی تربیت و وسیله اصلاح افراد گناهکار و آلوده، و بیداری و آگاهی است، و شفاعت در منطق اسلام از نوع اخیر است .
و خواهیم دید که تمام ایرادها، خرده گیریها، و حمله ها همه متوجه تفسیر اول برای شفاعت می شود، نه مفهوم دوم که یک معنی منطقی و معقول و سازنده است .
این بود تفسیر اجمالی شفاعت در دو شکل ((تخدیری )) و ((سازنده )).